Oct 19 2003
ارسطو و شیوه دیکتاتوری
در مورد علل و بقاي حكومتهاي خودكامه بسيار نبشته شده است ولي شايد لب كلام را به زيباترين وجه بتوان از ارسطو دريافت كه با نگرشي عميق شيوه عملكردي ديكتاتورها را مورد بررسي قرار داده بود و بحق اين شيوه را در دسترس همگان قرار داد تا راه مبارزه با آن را خود بيابند. ارسطو ميگويد : «اگر من يك ديكتاتور بودم و يا اگر يك ديكتاتور با من درباره چگونگی تحكيم قدرت خود مشورت میكرد اين نكات را باه او توصيه میكردم» :
«تا ميتوانی جامعه مدنی را تخريب و نابود كن. مراكز آموزش و متفكران و انديشمندان جامعه را آزاد نگذار و تا ميتوانی آنها را از بين ببر. اگر میخواهی قدرت جبار را حفظ كنی همواره ملت خود را در خطر تهديد خارجی قرار بده. تهديد به جنگ ملت را به زير سلطه ديكتار میكشاند. سعی كن كه ملت هميشه از خطر جنگ و خطر قدرت خارجی در ترس و نگرانی باشد. اما يك كار مهم ديگر اين است كه اعتماد در جامعه را تا ميتوانی تضعيف كن. سعی كن كه ملت به هيچ كس اعتماد نكند. اعتماد در جامعه را بايد از بين برد. يك كار مهم ديگر اين است كه مردم تقيه و دو رويه بازی را فضيلت بدانند. سعی كن مردم بجای صداقت و يكرنگی به ظاهر سازی و تظاهر روی بياورند. اين مهم نيست كه در خانه و افكار خود چطور میانديشند، مهم اين است كه خود را مذهبی و متقی وانمود كنند.»
در ايران ما همين شيوه بهمين صورتي كه دو هزار و سيصد سال پيش مطرح شده، اجرا ميگردد و بنظر ميرسد كه مردم ما هنوز راهي براي جلوگيري و كنترل آن نيافتهاند. آيا وقت آن نرسيده است كه به مسائل با ديد ديگري نيز بنگريم تا شايد چاره كار خويش در آن بينيم؟ من اين مطلب را به نقد شما ميگزارم و سپاسگزار رديه و يا تائيديههاي شما ميباشم.
بيغرض
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 10:43 am در بخش: بدون دسته بندی