Mar 05 2004
یک آقایی هست سرکار من
یک آقایی هست سرکار من که ظهرها با هم توی کافه تریا نهار میخوریم. پسرخوبی است ولی از نظر بینش اجتماعی دست کمی از حزباللهیهای خودمان ندارد. اکثرآ باید با او برسر مسائل اجتماعی کلنجار بروم و آخرالعمر هم انگار هرچی حرف زدهام اگر برای دیواری زده بودم بهتر شیرفهم شده بود.
از چیزهایی که او را شبیه به حزبالله میکند یکی هم نگاهش به مجازاتهایی است که در جامعه اعمال میشوند. مثلآ این آقا عقیده دارد اگر کسی دزدی کرد باید انگشتش را توی یک مدادتراش برقی گذاشت تا دیگر از این غلطها نکند. خلاصه دردسرتان ندهم افکارش شدیدآ حزباللهی است، حتی اگر موهای سرش بلوند است و متولد نروژ. امروز شنیدم که بعنوان کمک قاضی انتخاب شده. در نروژ قانون بر این اساس است که در دادگاههای بدوی بجای هیئت منصفه فقط یک قاضی و دو کمک قاضی و دو شهروند که به قید قرعه انتخاب میشوند مسول رسیدگی به جرائم کم اهمیت هستند. خلاصه زیاد خندیدیم چون این آقا که شدیدآ عامی هم است بادی به غبغب انداخته بود و داد سر میداد که از این ببعد هرکس خطایی کرد حقش را کف دستش خواهد گذاشت. من هم نه زیر گذاشتم و نه رو و به او گفتم که شدیدآ شباهت به یک قاضی مشهور در ایران دارد و بعد هم او به تشریح کارهایی که خواهد کرد و احکامی که صادر خواهد کرد پرداخت. از او پرسیدم آیا اگر کسی به شخصی تجاوز کرد باز هم از متد “مدادتراش برقی” استفاده خواهد کرد یانه؟ خلاصه از خنده مرده بودم و شباهتهایی را که او با مرتظوی خودمان داشت بس خندهدار بود. البته در نروژ اگر این مردک احمق بخواهد از این جفتکها بیندازد در کمتر از دو روز او را از در دادگاه با اردنگی بیرون خواهند انداخت.
نتیجه اخلاقی اینکه در همه جای دنیا حزبالله وجود دارد فقط اینکه در مملکتی قدرت دست حزب الله است و در جایی دیگر آنها قدرتی محصوب نمیشوند.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 9:15 pm در بخش: بدون دسته بندی