May 25 2004
دیشب زمانی که مطلب معاون
دیشب زمانی که مطلب معاون حضرت خندان را دیدم خسته بودم اون مطلبی رو هم که دیشب نوشتم برای این بود که عدهای آیه یاس سر میدادند و داشتند جو را سرد میکردند. فقط خواستم به اطلاع برسانم که آهای ملت حکومت با چشمان گشاد و گوشهای گشادتر کارهای مارا زیر نظر دارد.
حالا که شب بسر آمده و خستگی از تنم در رفته و کار روزانه هم تمام شده وقت آن است که مطلبی را در این باره بنویسم.
دوستان اینرا نه برای نا امید کردنتان مینویسم، اینکه میگویم برای آن است که عدهای گمان نکنند که کار تمام شده و فردا هم حتمآ آقای رئیس جمهور محبوب سری به قطعه 33 (هنوز ستنسور نشده!؟)خواهند زد و اشک تمساحی بر مزار عزیزان ملت خواهند ریخت!! و … اگر چنین میپندارید باید از خواب بیدارتان کنم. آهای ملت ما با آخوند طرفیم نه با انسان. اینها اگر گریه میکنند برای فریب دادن من و شماست، اگر میخندند برای فریب دادن من و شماست و اگر یکشبه خواب نما میشوند آن هم برای فریب است باورشان نکنید، دروغ میگویند. عجیب است که خُسن آقا آن سر دنیا از تخریب قطعه 33 خبر دارد ولی معاون رئیس جمهور نه!؟ آیا کسی را سراغ دارید که تا این اندازه خوش باور باشد؟ عکس العمل آقا فقط برای این بود که عدهای بگویند کار تمام شده ولگوها را بردارند و بروند سرکاروزندگی خودشان تا بعد هم رژیم بتواند سر فرست کار تخریب را عملی کند.
البته در آن شکی نیست که آنها را به دردسر انداختهایم، آنها را حتی ممکن است به وحشت انداخته باشیم، میدانید چرا؟ درست است که میتوانند ما را سانسور کنند ولی جلو اطلاع رسانی ما به دیگر مردم جهان را نمیتوانند بگیرند.
اینکه من همیشه اصرار دارم مطالبمان حتمآ به انگلیسی و حتی زبانهای دیگر هم نوشته شود برای آن است که این آثار بر روی اینترنت تا زمانی که ما حذفشان نکنیم برجای خواهد ماند و هر از گاهی چشمان نامحرم یک خارجی به نوشتههای ما میافتد و یک امتیاز منفی در ذهن خواننده از رژیم ایران برجای خواهد گذاشت. هرچه بیشتر بنویسیم آنها بیشتر به وحشت میافتند هرچه تعدادمان بیشتر شود آنها بیشتر وحشت میکنند. آرزوی من آن بوده و هست که یک روز برسد که بیشتروبلاگ نویسان ایرانی یک مرتبه و هم آهنگ بر روی یک مشکل اجتماعی توافق کنند و حرکتهایی را ترتیب دهند، در چنین روزی باور کنید رژیم راهی بجز تسلیم ندار. از قدرت خودتان غافل نشوید.
دوستم چندوقت پیش برای بخاک سپاری مادرش به ایران رفته بود تعریف میکرد که خانواده او را مجبور کرده بودند تا مادرش را در شاه عبدالعظیم خاک کند. وقتی که قیمت زمین را به من گفت فکر کردم چرند میگوید (20 میلیون تومان) برای یک قطعه گور. حالا ملتفت شدید با چه مرده خوارانی ما طرفیم؟ بیخود نبود که شاملو میگفت:
هرگز از مرگ نهراسيدهام! …
اگرچه دستانش ، از ابتذال شكنندهتر بود! …
هراس من – باری،
همه از مردن در سرزمينی ست ،
كه مزد گوركن ،
از بهای آزادی آدمی ، افزون باشد! …
جهت اطلاع دوستان تلفنی زدم به تهران و سوال کردم قیمت یک قطعه گور در نزدیکی های قطعه 33 چه قدر میتواند باشد، جواب شنیدم: اگر گیر بیاید هفت هشت میلیون تومان. باز هم جهت اطلاعتان میگویم قیمت یک قطعه گوردر بهترین گورستانهای سبز و خرم اروپا به بیشتر از 300 هزار تومان نمیرسد.
فکرش را بکنید آخوندی که روضه میخوانده پنج تومان حالا چنگالش در چنین خوان نعمتی فرو رفته گمان میکنید به این راحتی چنگالش را بیرون میکشد!؟
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 8:11 pm در بخش: ملای حیله گر