Dec 29 2004
خدا- بیا با تو کار
خدا- بیا با تو کار داریم!
عزرائیل : قربان گرفتارم، وقت صحبت نیست صبح تا شام در حال جان گرفتن هستم.
خدا- بیا مردک کار مهمی پیش آمده ممکن است در کار ارش اختلال ایجاد شود.
عزرائیل : قربان این همه گندکاریها بخاطر فرستادن این ملعون به زمین بود و هنوز کار ما از دست گندکاریهای این حرامی تمام نشده.
خدا- در همین مورد است که میخواهیم با تو صحبت کنیم
عزرائیل : دیگر چه گندی زده؟
خدا- گندی نزده فقط میخواهد از جهنم برگردد به زمین!
عزرائیل : غلط کرده ما هنوز گوهکاریهای دوره قبلاش را پاک نکردهایم میخواهد برگردد به زمین مگه خانه خاله ست!؟
خدا (با عصبانیت)- مردک ادعا میکند که در زمین مردم به بازگشت او رای دادهاند!
عزرائیل : کدام رای قربان!؟ غلط کرده چنین ادعایی کرده، تا آنجایی که ما میدانیم همه بر روی زمین او را لعن میکنند.
خدا- مردک آمده این تکه کاغذ را داده دسته ما میگوید بالاترین رای را آوردهام!
عزرائیل : کدام رای اینجا که اصلا اسمی از این حرامی برده نشده دروغ میگوید قربان!
خدا- مردک استدلال میکند که اون “هیچکدام” هفده-هیجده درصد رای به اوست.
عزرائیل : غلط کرده به چه دلیل چنین ادعایی میکند قربان.
خدا- میگوید آن روز که مرا به زمین فرستادید من با گفتن “هیچ” همه را مجذوب خود کردم و به همین دلیل مردم دوباره مرا برگزیدهاند و این “هیچکدام” منظورشان من هستم.
عزرائیل : قربان غلط کرده این ملت از دست جنایات و حقهبازیهای او و اطرافیانش دیگر به هیچ کس اعتماد ندارند به همین خاطر میگویند “هیچکدام”.
قربان این هیچکدام به این معنی است که مردم خودشان میخواهند قدرت را بدست بگیرند.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 1:40 pm در بخش: بدون دسته بندی