Feb 08 2005
شاید برای آنهایی که منتظرند
شاید برای آنهایی که منتظرند آمریکا حمله کند و کلید دروازههای ایران را بدستشان بدهد بد نباشد نگاهی به این سه خبر بیندازند.
برداشت خودم را از این سه خبر مینویسم شاید دوستان هم به همین نتیجه من برسند.
نکته اولی که باید به آن توجه داشت این است که مذاکرات ایران با اروپا مجددا شروع شده و در نتیجه این سه خبر را باید با توجه به این موضوع بررسی کرد.
خبر اول علنیترین و شفافترین حملهای است که انگلیسیها در بالاترین مقام ممکن به ایران کردهاند. این بدان معنی است که دیگر حاضر نیستند بازیچه دست آخوندها بشوند و خواهان نتایجی دلخواه از این مذاکرات هستند. این به معنی تسلیم صد در صد حکومت آخوندی است.
در خبر دوم و سوم دو شخصیت قدرتمند در جمهوری اسلامی یکی نماینده مستقیم ولی فقیه یعنی همان کسی که شب و روز پای منقل آقا نشسته و چنین بنظر میرسد که بستهای زیادی را با هم کشیدهاند پس حرفهایی که او میزند به این معنی باید تلقی شود که حرفهای رهبر است. ایشان بطور غیر مستقیم منافع ایران با آمریکا را در شرایطی همسو میداند اگر این یک چراغ سبز نیست پس من نمیدان چراغ سبز چه گونه چراغی است.
همین چراغ سبز را بسیار پررنگتر هاشمی شخص شماره دوم حکومت ملاها ابراز داشته و مستقیما از مقامات آمریکایی دعوت به عمل آورده تا بیایند و با هم کیک و چایی بخورند حتما این بار هم کیکاش از آمریکاییهاست و چاییاش از حاج آقا بهرمانی است دنیا را چه دیدیدت شاید یک بسی هم با هم زدند و کیفور شدند.
نکته بسیار جالبتر که باید آنرا به این اتفاقات در خاورمیانه در کنار هم بررسی شوند نزدیکی حکومت خودگردان فلسطین بسوی اسرائیل است. پس از این تحولات حداقل میتوان نتیجه گرفت که زمان تحولات اساسی بسیار نزدیک است.
این تحولات در مورد ایران دو حالت دارد.
حالت اول روابط ایران و آمریکا بهبود خواهد یافت و آقایان حالا یا رفسنجانی به تنهایی یا با همیاری رهبر مسؤلیت خواهند یافت تا ایران را آماده بهره برداری آمریکا کنند در چنین شرایطی یک قتل عام مثل سالهای 67 دور از انتظار نیست، البته اگر مقاومتی انجام شود. گرچه ممکن است با باز شدن پای آمریکاییها به ایران و بهبود وضع اقتصاد ایران این تحول ملت را کمی آرام کند و حکومت هم با سرکوبی محدودی سرکشها را قلع و قم کند و همه چیز بر وفق مراد هم آمریکاییها و هم ملاها سپری شود.
حالت دوم مذاکرات به شکست خواهد انجامید در آن صورت آمریکا یا باید کودتایی در ایران راه اندازی کند یا حمله نظامی. با دیدی که از سپاه پاسداران دارم گمان میکنم که گزینه اول کم هزینهتر باشد و یقینا اگر همه چیز بخوبی پیش برود یک کودتای محدود همه چیز را بر وفق مراد آمریکاییها راست و ریست کند.
البته در این معادلات هنوز ملت ایران حرف آخرش را نزده و یک اغتشاش زودرس میتواند همه این معادلات را بهم بزند.
این هم سه خبر مربوطه:
خبر اول:
نخستوزیر انگلیس در ادامه ادعاهای همپیمانان آمریکایی خود و همزمان با آغاز دور جدید مذاکرات تهران با انگلیس، فرانسه و آلمان، جمهوری اسلامی ایران را کشوری حامی تروریسم خواند و از ایران خواست تا به درخواستهای اتحادیه اروپا برای دستبرداشتن از آنچه پیگیری تسلیحات هستهای خواند، عمل کند. منبع خبر
خبر دوم:
مصاحبه ولایتی با “البیان”: اهداف و منافع ایران و آمریکا در برخی موارد یکسان است، ایلنا
ولایتی در پاسخ به این سؤال که همکاری غیر علنی بین ایران و آمریکا در عراق چیست؛ گفت: هیچگونه رابطه مستقیمی یا غیر علنی وجود ندارد اما ممکن است آمریکاییها اقدام به کاری در مکانی بکنند و در ورای آن، هدفشان مشابه همان هدفی باشد که ما برای آن تلاش میکنیم لذا ممکن است که در برخی نقاط چه بخواهیم و چه نخواهیم منافع ما با یکدیگر مطابقت کند. همانگونه که هر دو ما خواهان نمیخواستیم طالبان در افغانستان باشد. منبع خبر
خبر سوم:
مصاحبه هاشمی با یو اس ای تودی:
س: آیا شما تمایل دارید از اعضای بلندپایه کنگره آمریکا مانند “ریچارد لوگار” و “ژوزف بایدن” به ایران دعوت کنید؟
ج: آنها میتوانند بیایند. ما هیچ مخالفتی نداریم. اگر قرار است یک دیدار جدی باشد، ما از آمریکا انتظار داریم اقدامی را برای اثبات حسن نیتش انجام دهد و این نقطه آغاز خواهد بود. منبع خبر
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 10:21 pm در بخش: بدون دسته بندی