Feb 07 2010

حلال و حرام در سرزمین کفار

نوشته:     :::       17 پیام

مگزینه یک مجله هفتگی است که ضمیمه داگ بلاد روزنامه صبح اسلو روزهای شنبه چاپ می‌شود. در یکی از مطالب این هفته این مجله، لیستی از حلال و حرام‌هایی که مسلمانان از همه جا بی خبر در نروژ به آن عمل می‌کنند را ارائه داده است. اکثر حلال حرام‌های این لیست را قبلا هم شنیده بودم و زیاد خنده دار نبود. یکی از این حلال و حرام‌ها را پیشتر از این نشنیده بودم، وقتی مطلب را خواندم نزدیک بود از خنده بترکم. از حلال و حرام‌هایی که در بین مسلمان‌های نروژ رایج است، یکی هم “تعلیمات رانندگی” حلال است! درست خواندید “تعلیم رانندگی” به روش حلال! اگر توانستید حدس بزنید که این نوع تعلیم رانندگی چگونه است؟ نمی‌دانید!؟ باور کنید من هم وقتی خودم سوال را یک نفر که مقاله را به من نشان داد پرسید، هر چه فکر کردم به فکرم نرسید. حالا برای اینکه ببینیم شما چقدر اسلام شناس هستید، به شما دو سه روز وقت می‌دهم تا این معما را حل کنید و بعد پاسخ را زیر مطلب خواهم نوشت. آنهایی که می‌خواهند تقلب کنند بروند مگزینه این هفته را بخوانند. (نسخه چاپی مگزینه صفحه 20 تا 27 شنبه 6 فوریه)
توضیح: آخرین شماره یک هفته بعد روی نت قرار می‌گیرد.
پ.ن.:
حالا که حرف اسلام و مسلمین و چیزهای خنده دار آنها شد، چند ثانیه هم به سخنان نه عروس گوش فرا دهید!
فایل صوتی است با حجم 421KB از سخنان احمدی نژاد به مدت 27 ثانیه.

نوشته: در ساعت: 9:54 am در بخش: اسلام و مسلمین

17 پیام  |           

17 پیام به “حلال و حرام در سرزمین کفار”

  1. خسن آقا جان من یه پوزش به شما بدهکارم به خاطر ارسال اشتباه کامنت در مقاله قبلی که مربوط به دو مقاله پیش تر یعنی “عبور از ملا” بود. باز هم می بخشید. خستگی . کم خوابی دلیل خطا بود. چاکریم

  2. بهلول says:

    یا اینه که معلم رانندگی ات خانم نباشه که از نظر من اصل گواهینامه به زیر سوال می رود .
    یا اینه که سعی نکنی به معلم رشوه بدی که اصلا دادنش ثواب اخروی دارد
    با اینکه اگه ممتحن خانم بود , دستتون تو پروپاچه اش نره که یه وقت مستقیمابه بهشت عروج فرمایید
    یا یه کوفت و زهر مار مربوط به دینه ! حیف
    وقت برای فهمیدنش . یه آبج بزنیم صرفه اش بیشتره

  3. منوچهر says:

    فک کنم برادران عرزشی هنگام رانندگی نباید به لوله اگزز اتومبیل جلویی نیگاه کنن شرعن احتیاط دارد

  4. kia says:

    حتمن اینکه تعالیمگر نباید زن غریبه باشد و حتمن با همدیگر محرم باشند از این دین مریض و باورمندان بیشتر مریض اش هر چیزی بگی نباید تعجب بکنی

  5. kia says:

    من الان به ان فایل صوتی ننه عروس که اشاره کردی گوش دادم با انکه کامنتم را نوشته بودم حیفم امد در این باره چیزی نگم. اقعن این مسلمانه لجنزاده روانپریشانی را به حده نقطه انفجار رسنده که فقط باید تاسف خورد برای اون ملتی که این مسلمان کثیف روانی رئیس جمهور اش است.

  6. بهمن ایرانی says:

    خواندن صیغه محرمیت برای محکم کاری بدنیست.
    خدا را چه دیدی آمدیم و تصادفی! پیش آمد و نخ از بینشان رد نشد.

  7. خسن آقا احتیاط واجب اینه که برم از ملاحسنی استفتا کنم بعد جواب این سئوال علمی پژوهشی شما رو بدم تا خدای ناکرده اسلام در خطر نیافته.

  8. صفرعلی says:

    پاسخ به استفتای حسن آقا درباره حکم خروج باد در حین خنده هنگام نماز:
    http://alestefta.blogspot.com/2010/02/blog-post_07.html
    به استفتائات به شرط واریز وجوهات در اسرع وقت جواب گفته می شود.

  9. دفترها says:

    در جواب معما یک نکته اصلی است:
    زن ها به نوعی در اسلام انسان حساب نمیشوند و اگه حساب بشن برای خدمت به نوع درجه یک انسان (مرد) بوجود آمده اند.
    در ایران : آموزش هنرآموزان زن، بايد توسط مربيان زن انجام گيرد.
    من دیگه به غیر از پوشش اسلامی و اینکه شاید طرف که تعلیم میده محرم باشه چیز دیگه ای به نظرم نمیرسه.
    ولی محض اطلاع دوستان یک داستان کوتاه از خودم بگم:
    یکی دو سال پیش از خیابان دکتر فاطمی به سمت میدان ٧ تیر تاکسی گرفتم ( در قسمت عقب سه نفر نشسته بودند ) مجبور شدم جلو در کنار راننده بشینم ( که در ایران بسیار مرسومه) در حاشیه توضیح بدم ساعت حدود ٨ صبح / مقصد من محل کارم و چون کار من در ان زمان اینطور ایجاب میکرد که پوشش کامل اسلامی داشته باشم یعنی مقنعه و مانتو و همه به رنگ سیاه بدون کوچکترین آرایش..تاکسی در مسیر خود به سمت کریمخان پیچید و من در کنار پل کریمخان چند ماشین بسیجی دیدم که با چند به اصطلاح بد حجاب در حال مشاجره بودند…روحم خبر نداشت که تا چند لحظه دیگه خودم هم قاطی آنها خواهم شد. ( باز ناگفته نماند در انزمان با سن اندکی که داشتم به گفته مادربزرگ محترم قبل از اینکه از در خانه بیرون بیایم ٧ مرتبه دعای آیت الکرسی رو خوانده بودم و به جهات مختلف فوت کرده بودم که از بلایا مصون بمانم!) به محض پیچیدن تاکسی به راننده دستور ایست دادن ..بسیجی نگاهی به من کرد و بعد به راننده تاکسی گفت : خجالت نمیکشی ناموس مردم رو کنار خودت نشوندی!! من با دهان باز به این ماجرا نگاه میکردم و فکر کردم حتما بیچاره راننده رو دست آخر جریمه میکنند ولی …( باز بگم من مثل حسن آقا نیستم شما رو بزارم سر کار دنباله داستان رو بعدا بگم!!) کار به انجا خاتمه پیدا کرد که گواهینامه راننده بیچاره توقیف شد و از من خواستند سوار ماشینشون بشم…مانده بودم چه کنم…فکر کردم من که خطائی نکرده ام میرم و براشون توضیح میدم که نمیدونستم نباید جلو بشینم!! با جمعی از خواهران محترم که هر کدام به نحوی بسیار مسخره تر گرفته شده بودند به کمیته عباس آباد فرستاده شدیم…تصور کنید در انجا حدود هزاران نفر زن و دختر دیگه رو دیدم که انها هم مانند من از قسمت های مختلف تهران به خاطر بد حجابی گرفته شده بودند…ما رو به صورت گروهی در سلول هایی که برای اشرار تهیه شده بود فرستادند ( برای اولین بار در عمرم طمع تلخ زندان رو احساس کردم) ترس و وحشت از یک طرف…و اینکه به چه جرمی گرفته شده بودم از طرف دیگه اجازه فکر کردن به مسائل دیگه رو به من نمیداد..برای ادب کردن چند نفر از شیرزنانی که به شدت سر و صدا راه انداخته بودند چند بسیجی انها رو به باد کتک گرفتند و نهایتا بعد از چند ساعت به خاطر اینکه نمیتونستند از عهده این همه زندانی بیگناه در کمیته عباس اباد بربیان عده ای از ما رو انتخاب کردند و به کمیته با اتوبوسی به کمیته وزرا فرستادند…آنجا مچددا با گروه عظیم دیگری از زندانیان مواجه شدیم که همه به دلیل بد حجابی دستگیر شده بودند..بارها از کنار این کمیته رد شده بودم ولی روزی باور نمیکردم سر از زیرزمین این کمیته در بیارم.
    آنجا بود که فرصتی یافتم برای اینکه اگه به من اجازه داده شد چطور خبر رو به مادربزرگم برسونم…اخه در آن سن و سال پیرزن چه کاری از دستش برام ساخته بود…جز اینکه فقط فکر کردم ممکنه سکته کنه اینه که این فکر رو هم از سرم خارج کردم.
    بعد از چند ساعت شروع کردند فرم هایی پخش کردن که نام و آدرس و …رو درج کنیم…بعد از چند ساعتی یعنی حدود ٥-٦ بعد از ظهر از من خواسته شد که به اتاق بازرس برم…بازرس بسیجی هم سن و سال خودم بود شاید چند سالی بزرگتر …اول یک نگاهی به سر تا پای من کرد و بعد در کمال تعجب از من پرسید: تو رو برای چی گرفتن!!!!!!!!!!!!!
    در جواب گفتم باور کنید خودم هم نمیدونم…عین داستان رو براش توضیح دادم ..در جواب گفت : حتما یک کاری کردی اینها الکی کسی رو نمیگیرند!! به دستیارم میگم فرم توبه نامه رو بهت بده پرش کن و دیگه از این کارها نکن !!
    خلاصه فرم رو پر کردم و جز خوشبخترین افراد آزاد شده مانند پروانه ای سبک بال انچنان مسیر پارک وزرا به سمت ولیعصر رو به سرعت باد پرواز کردم که فکر میکنم نیوتن و اینیشتین هم این سرعت رو نمیتونستن اندازه گیری کنن…خودم رو به خونه رسوندم و مادر بزرگم در حیاط با نگرانی به در چشم دوخته بود (هیچوقت یادم نمیره) گفت مادر جون از محل کارت تماس گرفتن گفتن نیومدی نگران بودن…کجا بودی؟ جریان رو براش گفتم…با عصبانیت نگاهی به من کرد و گفت حتما یک کاری کردی مگه میشه کسی رو الکی بگیرند!!

  10. کامران says:

    اگر منظور این باشه که راننده زن با تعلیم دهنده مرد نامحرم بخواهند در ماشین باشند یک مرد محرم به زن نیز باید حاضر باشد! این در ایران هم داره اجرا میشه!!!!!!

  11. فرهاد says:

    خسن آقای گل
    حلال بودن تعلیم رانندگی به شرطی ست که خانم ها دست ( والبته دهان !) به دنده نزنند و آقایان هم فرمان گرد را محکم نگهدارند و بصورت نوازش روی آن دست نکشند !

  12. safarali says:

    حکم شرعی برخورد با بسیجی و عامل خودسر در 22 بهمن
    http://alestefta.blogspot.com/2010/02/22.html

  13. safarali says:

    استفتا روی استفتای مذبوحانه جوادی آملی:
    http://alestefta.blogspot.com/2010/02/blog-post_08.html

  14. mahsa says:

    daftarha عزيز راستش منو هم در چند سال پيش به همين دليل گرفته بودند، البته نه به جرم neshstan جلو تاكسى به جرم بد حجابى، آخه اينقدر مسخره بود كه وقتى خود مثلا خواهر ها منو تو وزرا ديدند گفتند تو را واسه چى گرفتند؟؟ ولى اون موقع منو آزاد nakradand و بد اينكه يه شب اونجا نگاهم داشتند، بد از ۳ ماه بهم حكم شلاق دادند! البته bishataresh talighi بود، ولى اين جريان تاثير بدى رو زندگى من گذشت، تو خيلى خوش شانس بودى كه فقط توبه نامه ازت خواستند پر كنى.
    ولى با اين حال به هر دو تامون ظلم شد، و همين طور به بقيه اونهايى كه به هر دليل ديگه گرفته bodaneshon، دوستى ازم پرسيد آيا بد از اون خيلى mitarsidi، گفتم راستش نه، به جاى ترس فقط در من احساس تنفر ايجاد كردند، تنفر، تنفر، تنفر

  15. دفترها says:

    سلام مهسا جان٬
    خوشحالم که یک همصدا میبینم.
    من همانطور که گفتم به قدری ترسیده بودم که قدرت فکر کردن نداشتم…تو کمیته عباس آباد تا از شوک کتک زدن ان خانم ها بیرون بیام به کمیته وزرا منتقل شدم و اگه به زیرزمین وزرا منتقل شدی حتما آن سلول های انتهای زیرزمین رو به یاد داری که جای نشستن یک یا دو نفر بیش نبود.
    خودم هم نمیدونم چه شانسی آوردم که آزادم کردند..ولی فقط من بودم و یک دختر همسن من که وقتی از در زندان هولمون دادند بیرون…با ان دختر از توی پارک وزرا تا خیابون ولیعصر رو با سرعت باد دویدیم.
    متاسفم از تجربه تلخی که داری …کسی نمونده که به ماهیت این جنایتکاران پی نبرده باشه.
    به امید آزادی همه زندانیان سیاسی
    به امید پیروزی

  16. safarali says:

    حکم گرفتن دوست دختر سیاه پوست بمناسبت ایام محرم: http://alestefta.blogspot.com/

  17. تعلیم رانندگی حلال احتمالا یعنی تعلیم دهنده‌ی مرد برای مراجع مرد و تعلیم دهنده‌ی زن برای مراجع زن. اگر غلط گفتم که هیچ. اگر درست گفتم٬ یادت باشه که زیاد سخت نیست حلال و حرام را در اسلام بشناسی. کافی است به شکم و زیر شکم نزدیک شوی تا منطق ان را بفهمی.

پیام:

اجباری، نمایش داده نمی‌شود

Spam protection by WP Captcha-Free

اخبار و مطالب خواندنی