May 17 2002
مدتی است که از ايران
مدتی است که از ايران نوای ياس و بوی اغتشاش ميآيد. شايد بپرسيد که چگونه ميشود اين بوی اغتشاش را استشمام کرد؟
کسانی که سالهای 1356 و 57 را بخاطر دارند و تحولات سياسی آن دوران را دنبال کرده باشند، ميتوانند اين بوی تند اغتشاش را حس کنند.
يکی از نشانه های اين عطر دل انگيز اغتشاش را می توان در هذيان گويی های سران رژيم بخوبی ديد. از آثار ديگری که ميتوان به اين نتيجه رسيد، جابجايی يا بهتر بگويم تغير ائتلاف های بی سرو ته و بی مورد در رده های بالای جمهوری بدون جيم اسلامی است.
اين آثار شديدتر ميشود زمانی که اينگونه ائتلافها با گروههايی باشد که هنوز کمی مشروعيت داشته باشند. نمونه ای را می آورم تا اين نکته بيشتر روشن شود.
يکسال پيش با سرو صدای زياد و با دستپاچگی نيروهای ملی مذهبی را به زندان می اندازند به اين اميد که از ائتلاف بين نيروهای اصلاح طلب و ليبرال اسلاميستها جلوگيری کنند. اتفاقی که انجام ميشود نتيجه برعکس ميشود. در عوض نيروهای ملی مذهبی بيشتر در نزد مردم محبوب ميشوند. درنتيجه نيروهای قشری در حکومت ولايت برای بازسازی اين اشتباه فاهش دست به تلاش جديدی ميزنند تا جبران اشتباه کنند، منضور من همان تلاشی است که اين نيروها در پشت پرده برای جلب نظر نهضت آزادی انجام ميدهند و با شتاب تعدادی از اين افراد را از زندان آزاد ميکنند، در فرودگاه با گل و گلاب به پيشواز رهبر اين نهضت ميروند و … تا شايد دل از دست رفته انها را بدست آورند وبوسيله آنها مشروعيتی بدست آورند.
از نشانه های ديگری که ميتوان دستپاچگی های سردمداران رژيم را در آن ديد، تلاش بی امان انها برای مزاکره با آمريکاست آمريکايی که هنوز در رسانه های رسمی ملاها بنام آمريکای جهان خوار ياد ميشود. وحشت رژيم بيشتر ازمردم است تا از تهديدهای آمريکا. چرا راه دوری برويم کار بقدری خراب است که سردمداران خود به اين موضوع اذعان دارند، آيت الله ابراهيم امينی که خود يکی از ملاهای قشريست به اين موضوع پرداخته و ميگويد ايران درحال انفجار است . اخطارخاتمی را نبايد فراموش کرد که او نيز تهديد به واگذاشتن پست رياست جمهوری را کرد.
معمولآ در عرف سياسی از واژه کناره گيری در هر موردی استفاده نميشود، اينگونه لغات بيشتر زمانی بکارگرفته ميشود که راه علاج ديگری وجود نداشته باشد. يا اينکه زمانی که ابراهيم امينی از لغت انفجار استفاده ميکند، دليل بر اين است که کار از کار گذشته است. زمانی که شاه در تلوزيون ظاهر ميشود و ميگويد صدای انقلاب مردم را شنيده است ديگر کار از کار گذشته است.
چه پيش مي آيد؟ چنانچه حوادث به روند فعلی پيش برود. يک سردار پاسدار را به پست رياست جمهوری بگمارند و سعی در سرکوب همه ی غير خودی ها کنند!؟ ايا امکان اين اتفاق هست. چرا که نه!؟
زمانی که در همسايگی ما پاکستان که تا حدودی جامعه ای بسی باز تر از ما را داشته با يک حکومت کودتايی ميتوان آن را اداره کرد، چرا نتوان ايران را هم به همين روش اداره کرد، مخصوصآ زمانی که در آمريکا نيروهای ميليتاريست بر اريکه قدرت تکيه زده اند وهمگی دستی در شرکتهای اصلحه سازی دارند و از اين سفره يغما نشخوار ميکنند.
آيا امکان اتفاق همان چيزی که در سربيا (يوگوسلاوی سابق) افتاد در ايران هم تکرار بشود!؟ بعيد بنظر ميرسد، اگر پرسيده شود چرا پاسخ اينکه در سربيا نيروئی متشکل آماده جايگذينی بود. آيا در ايران هم چنين نيروئی در کار است!؟ بگمان نگارنده چنانچه نيروهای ليبرال اسلاميست خود را با رژيم ملاها به نجاست سياسی نيالوده باشند امکان اين الترناتيو وجود دارد. در غير اينصورت نيروی ديگری در کار نيست. فراموش نشود که ايران از نگاه آمريکا و اروپا از نظر استراتژيک با اهميت تر از سربياست. در نتيجه دول سرمايه داری ترجيح ميدهند که با حکومت ملاها کنار بيايند تا اينکه لبنانی ديگر را در ايران شاهد باشند. بايد هشيار بود. ايران روزهای حساسی را پشت سر ميگذارد و هشياری تمام نيروهای ايران دوست و وطن پرست شايد بتواند ايران را از اين گذرگاه تنگ تاريخ به سلامت عبور دهد.
پيروزکام باشيد