Jun 15 2003

یک مشکل اجتماعی ویک پاسخ!

نوشته:     :::       Comments Off on یک مشکل اجتماعی ویک پاسخ!

یک مشکل اجتماعی ویک پاسخ!
چند روز پیش هموطنی با ارسال یک میل سوالی را برای من مطرح کردند که چندروزی است ذهن مرا به خود مشغول کرده بود، نه اینکه تصمیم به پاسخگویی نداشتم بلکه دو مشکل با این میل داشتم یک زبان میل بود که به انگلیسی نگاشته شده بود و مانده بودم که آن را ترجمه کنم یا اصل‌اش را بدون ترجمه منعکس کنم. ولی مشکل اساسی‌تر من نداشتن پاسخ بود! گرچه در ذهنم پاسخهایی داشتم ولی در درست بودن پاسخها شک و تردید داشتم و هنوز هم دارم، ولی چون روش و منش من بر این بوده و هست که پاسخگو باشم امروز تصمیم گرفتم به این نامه پاسخ!! گویم کرچه نیم بند باشد. باز هم تکرار میکنم من پاسخی برای این معضل ندارم ولی فقط سعی میکنم تا با طرح آن و انتشار افکار خود شاید بتوان به پاسخی درست! برسیم( انگار که پاسخ درست هم وجود دارد!؟ باور من حداقل بر این است که در رابطه با آنسانها هیچ پاسخی درست یا نادرست نیست اینها فقط برداشتهای ما هستند و بس)
اصل نامه را با هم می‌خوانیم:

Dear Hasan,
Its been a long time that I have been following your writings and I
must tell you that how much I enjoy reading them.
Today I was going through your recommended list of weblogs and for the
first time I opened Alpar, I wasn’t interested at all until I saw the
name : Abdullah Shahbazi . Do you know who this guy is? He is one of
the first few “Tavabas” from Tudeh Party of Iran who actively took part
in extracting “Confessions” from the leaders of the party. It is
widely
known that he became one of Hussein Shariatmadry (this murderers son of
a bitch) assistance in Evin prison, alongside Mehdi Partovi…..
If you have read Faraj Sarkoohi’s book, he talks about him.
What do you think about the notion of “Tavab”. Do we reject them,
isolate them or should we encourage them to reveal the truth about
their
cooperation with the fascist Islamists? Maybe this would be an
interesting topic to raise with other like minded friends.
Ba Drood Farawan
Saeed

برای کسانی که با انگلیسی مشکل دارند، چکیده‌ی مضمون نامه چنین است. این دوست از لینک الپر که در وبلاگ من است(بود) به وب لاگ شخصی بنام عبدالله شهبازی رسیده‌اند و ادعای این دوستمان این است که نامبرده یک تواب است و از من سوال می‌کنند که نظرم در باره این معضل اجتماعی ما چیست.
نکته اول این است که من شخص عبدالله شهبازی را نمی‌شناسم و از اینکه نامبرده تواب است یا نه اطاعی ندارم در نتیجه این مشکل را به دیگران که آشنایی به تاریخ انقلاب اسهالی دارند وامی‌گذارم.
حال بر سر اینکه با توابین چه باید کرد هم من مشکل دارم چون واقعآ نمی‌دانم چه راه درست است چه را نادرست. حداقل یک چیز را می‌دانم و آن اینکه اینگونه اشخاص نباید در آیند در هیچگونه پست سیاسی شرکت داده شوند چون حداقل می‌توان گفت که یک تواب مسولیتی را (شرکت در یک حزب سیاسی) پذیرفته ولی هنگامی که مجبور به پرداختن هزینه کارهای‌اش شده از کیسه‌ی خلیفه بخشش کرده و دوستان و همفکران خود را لوداده و به کلامی ساده تر خیانت کرده(از نظر من خیانت به دوستان و آشنایان کثیف ترین کار است). یک معضل بی‌پاسخ دیگر هم میماند و آن این است که آیا اگر خُسن آقا را در “شرایط” یک تواب قرار دهند خیانت نخواهد کرد!؟
این را هم میتوانم با صراحت بیان کنم که چنین شخصی باید در یک دادگاه بخاطر به خطر انداختن جان دیگران یا حتی اگر بانی تباهی کسی شده پاسخگو باشد. البته پاسخگو بودن بمعنای محکوم شدن نیست چون متهم شدن و محکوم شدن دو مقوله‌ی کاملآ جدا از هم است و چیزی که بیشتر در مردم عامی به آن باور دارند این است که متهم شدن و محکوم شدن یک معنی دارد.
خلاصه بگویم شکافتن جراحات چرکین 24 سال کثافتکاری آخوند کار شخص بی سوادی مثل من نیست این را باید یک گروه تحقیق که درای مدارک و تجربیات کارشناسی در این زمینه هستند بطور بیطرف انجام دهند ولی همین‌قدر به خودم بعنوان یک شهروند اجازه می‌دهم که نظرم را در این باره بیان کنم.
باز هم می‌گویم من شناختی از آقای شهبازی ندارم و همزمان با این مطلب نامه‌ای هم بوسیله آدرس میل ایشان برایشان خواهم فرستاد تا از خود دفاع کنند البته اگر مایل بودند.

نوشته: در ساعت: 6:16 pm در بخش: بدون دسته بندی

Comments Off on یک مشکل اجتماعی ویک پاسخ!  |           

Comments are closed.

اخبار و مطالب خواندنی