Jun 27 2003

گلناز نوشته بود: يه بار

نوشته:     :::       Comments Off on گلناز نوشته بود: يه بار

گلناز نوشته بود:

يه بار ديگه هم گفتم كه براي من لغاتي نظير مزدور ، جاسوس ، خائن و… بار معنوي سنگيني داره . نمي تونم قبول كنم كه به اين راحتي به كسي بچسبونمش . طبر زدي هم مثل بقيه . ولي چيزي كه هيچ وقت نتونستم بفهمم اينه كه هر بار توي هر تجمع آروم و مسالمت آميزي كه شركت داشتم ( يك سالي هست كه نسل گونه تجمعات ور افتاده ) هميشه درست اون موقعي كه جمعيت داشته آهسته حركت مي كرده يكي از اين بچه هاي گروه طبرزدي كه عموما سن بالا هم هستند شروع مي كنه به شعار هاي تند و تيز دادن و عده اي هم جو زده شده و شروع مي كنند زنده و مرده ي رهبر و اكبر و سيد خندان را زيرو رو كردن . بعد هم عده ي ديگري مي ريزند مي زنند و مي كوبند و شخص شعار دهنده و جو زده هاي هم صدايش رو دستگير مي كنند . علامت سوال وقتي شكل مي گيره كه چند روز بعد اون عضو دار و دسته ي طبر زدي آزاد ميشه ولي بقيه براي هميشه گم و گور مي شن .

رفتم مقاله‌ای رو که گلناز نشانی داه بود خواندم دیدم توی عجب سوراخی این طبرزدي گیر کرده ولی خوب معلوم بود از اول هم که آفتاب همیشه پشت ابرها نخواهد ماند. این جور چیزا دیرو زود داره ولی سوخت وسوز نداره! داره!؟

نوشته: در ساعت: 5:32 pm در بخش: بدون دسته بندی

Comments Off on گلناز نوشته بود: يه بار  |           

Comments are closed.

اخبار و مطالب خواندنی