Dec 17 2005
خود بیندیشید!
روزهای پیش از انتخابات در نوشتههایی به دوستان وبلاگ نویس هشدار دادم و نوشتم که عدهای از وبلاگ نویسها به علت پرطرفدار بودن، میتوانند بر روند انتخابات هرچند ناچیز اثر بگذارند و از این رو بایستی که در اظهار نظرهای خود بیشتر مراقب باشند و اجازه ندهند که بازیچه دست سیاست بازان شوند و از این طریق عدهای هر چند محدود رای دهنده را تحت تاثیر قرار بدهند.
همانطور که دیدیم عدهای از وبلاگ نویسها در آخرین دقایق تصمیم به رای دادن گرفتند و علی رغم مخالفت اولیه خود با مشارکت در رای گیری (شعبده بازی) مسخره جمهوری اسلامی در آخرین دقایق نه تنها در رای گیری شرکت کردند بلکه با اعلام آن در وبلاگهای خود تاثیری منفی بر دیگران نیز گذاشتند.
ما بوسیله دیگران و قدرتمداران اطراف خود هدایت میشویم. این جمله ایست که گیر اورسکید (Geir Overskeid) نویسنده مقاله که یک روانشناس است در مقاله خود در یک هفته نامه نروژی به نام آ مگزین مینویسد.
به نظر من مساله خود محوری در جوامع امروزی تنها وسیله ایست که با اتکا به آن میتوان به یک جامعه دموکراتیک دست یافت. به این معنی که هرچه شهروندان یک جامعه بیشتر به خود و افکار خود متکی باشند و کمتر از دیگران تاثیر پذیر باشند در آن جامعه پیشرفت دموکراتیک موفقتر خواهد بود. جوامعی که بره وار از این یا آن رهبر پیروی میکنند، مثل انقلاب 57 عاقبتی بهتر از آن نخواهند داشت.
با این پیش زمینه تصمیم گرفتم مقالهای را که بسیار خوب این پدیده جوامع بشری را تشریح کرده را برای شما ترجمه کنم .
ترجمه بخشهایی از مقاله (A-Magasinet) آ مگزین 9 دسامبر 2005 صفحه 58 و 59.
ما بوسیله قدرتمداران و اطرافیان هدایت می شویم. استقلال فکری برای بیشتر ما توهمی بیش نیست.
دنیا عادلانه نیست. اپرا آیینهای است از زندگی در نتیجه غیر عادلانه. ولی در اپرا مشکل را میتوان برطرف کرد.
سالهای 1820 در پاریس مشکلی برای بعضی از گردانندگان اپراها بوجود آمده بود، تعداد تماشاگران اپراها رو به رکود رفته بود و تماشاگران علاقهای به بعضی اپراها نشان نمیدادند.
برای مبارزه با این مشکل آقایان سوتون و پروشه شرکتی دایر کردند و فراوردهای به بازار عرضه کردند.
شرکت، “بیمه نمایش موفق” نام داشت و فراورده این شرکت هم چیزی نبود به جز “کف زدن”.
این دو اولین کف زنندگان حرفهای بودند. کار این دو مبتکر این بود که خود و کارمندان خود را در اختیار تهیه کنندگان اپراهایی قرار میدادند که خواهان بیمه کردن اپرای خود بودند، روال کار به این صورت بود که یکی از این کف زنندگان که رهبری این گروه را به عهده داشت شروع به کف زدن میکرد و دیگران با او هماهنگی میکردند و در طول مدت اجرای اپرا زمانی که لازم میدیدند با کف زدنهای هماهنگ خود تماشاگران را به این کار ترغیب میکردند. این کف زدنها باعث میشد که هم تعداد کف زدنها در طول مدت اجرای اپرا بیشتر شود و هم طول مدت کف زدنها. این “شرکت بیمه” در سالهای 1830 در کشورهای دیگری نیز برپا شده بود. کار به جایی رسید که حرفه کف زنی به مرور زمان به یک حرفه تبدیل شده و کف زنندگان از حقوق مکفی برخوردار بودند. یک نمونه لیست حقوقی از این حرفه را در زیر میخوانید:
یک بار کف زدن معمولی 10 لیره.
یک بار کف زدن طولانی مدت 15 لیره.
هورا کشیدن 5 لیره.
هیجان فوق العاده، بر اساس قرارداد (هرچی تیغ شون ببره).
کار فرهنگی و عرق جبین به فراموشی سپرده میشود ولی این گونه فراوردهها ادامه حیات میدهند. کف زنندگان حرفهای سابق با دست این کار را انجام میدادند امروزه اما خندهها در استودیوهای تلویزیونی به صورت ماشینی به خورد ما داده میشود (اشاره نویسنده به خندههای مصنوعی است که در برنامههای شو تلویزیونی به صورت ضبط شده پخش و در نتیجه باعث جو مورد نظر تهیه کننده میشوند).
حتی باورهای غالب نیز قابل تغییر هستند. قدرتهای گوناگونی در شکل گیری افکار ما تاثیر گذاراند. شما شاید بگویید “من خودم فکر میکنم”. ممکن است حق با شما باشد ولی اگر شما مثل اکثر مردم باشید، در این صورت تاثیر دیگران بر خودتان را دست کم گرفتهاید، مخصوصا تاثیر قدرتهای گوناگونی که شما را احاطه کردهاند.
در یک آزمایش تحقیقی در دانشگاه یل (Yale) استنلی میلگرام یک مرد (دانشجو) را بر روی یک صندلی بست، از او خواسته شد تا مطالبی را از بر پاسخ دهد و از تعدادی دانشجوی دیگر خواست تا در مقابل هر پاسخ غلط یک شوک الکتریکی به او بدهند و پس از هر پاسخ اشتباه ولتاژ مورد استفاده را افزایش دهند.
دانشجو یک هنرپیشه بود و شوکها نیز حقیقی نبودند ولی دانشجویانی که در این آزمایش شرکت کرده بودند از این مساله بی اطلاع بودند و در تمام مدت گمان میکردند که شوکها واقعی است.
در مرحلهای که شوک 120 ولتی به مرد داده میشود او ادعا میکند که شوک واقعا درد آور است. پس از شوک 150 ولتی دانشجو فریاد میزند. پس از آن با التماس تقاضای متوقف کردن آزمایش را میکند و پس از آن ساکت میشود. از این مرحله به بعد دانشجو دیگر در مقابل سوالها پاسخی نمیدهد و در عوض شوک های بیشتری تا مرز 450 ولت دریافت میکند.
عدهای روانشناس قبل از آزمایش پیش بینی کرده بودند که تنها یک نفر از هزار نفر حاضر خواهند شد تا مرحله قوی ترین شوک در این آزمایش از دستورات پیروی کنند درصورتی که در آزمایشی که انجام شد دو نفر از سه نفر حاضر شدند تا آخرین مرحله پیش بروند و از دستورات پیروی کنند.
آنهایی که در آزمایش شرکت کرده بودند هنگام افزایش شوک از سرپرست آزمایش سوال میکردند آیا میتوانند آزمایش را متوقف کنند ولی سرپرست آزمایش دستور ادامه آزمایش را میداد و همگی بدون استثنا از دستورات پیروی میکردند. همه شرکت کنندگان حتی زمانی که دانشجو مورد آزار التماس میکرد که دیگر حاضر به ادامه نیست به دادن شوک ادامه میدادند.
این آزمایش بر روی اشخاص مختلفی از طبقات مختلف اجتماعی انجام شده و اکثرا با نتیجهای مشابه همراه بوده و در همه آزمایشها نشان از این دارد که اکثر شرکت کنندگان از دستورات پیروی میکنند.
پس از شرح این دو مثال نویسنده اشارهای دارد به جنگ دوم جهانی و اینکه عده زیادی پس از جنگ عقیده داشتند که ملت آلمان با دیگر ملل دنیا فرق دارند که هیتلر توانست از آنها جانیهایی بسازد. نویسنده با استدلال به تحقیقات انجام شده در این زمینه معتقد است که فرقی بین ملت آلمان و دیگر ملل دنیا وجود ندارد و انسان بطور کلی از قدرتهای پیرامون خود پی روی میکند. او مینویسد که ما همگی در مراحل مختلف زندگی تحت فرمان و قدرت دیگران قرار میگیرم. او می نویسد در تمام مسیر زندگی فردی ما با دریافت پاداش ترغیب به پیروی از دستورات قدرت مداران اطراف خود مثل: والدین، معلم، روسا و افکار قالب بر جامعه قرار میگیریم.
بخاطر داشته باشید! وقتی که میخواهید در باره مساله مهمی تصمیم بگیرید با خود بیندیشید و از خود سوال کنید، آیا تحت تاثیر دیگران به راه غلط نمیروید؟
پ.ن.: با سپاس از کنجکاو عزیز بخاطر این لینک. از غیب رسید این لینک، حالا خودتان با گوش خودتان نتیجه تحقیقات بالا را در یک برنامه رادیویی بشنوید:
تکبیر!
به تازگی یک اتفاق تاریخی در جمهوری اسلامی افتاد. آیت الله خامنه ای به تکبیر گویان حاضر در صحنه گفت که الکی تکبیر نفرستید تا ما عرضمان را بکنیم. در تحلیل واقعی قضیه واقعیت اینست که تکبیر گوئی برای مقامات و سخنرانان در جمهوری اسلامی محاسن فراوانی داشته است، حتی اگر موارد خرابکاری کم نبوده اند. سياوش اردلان (rm) صدا | (wma) صدا [ 6:53 mins ]
19 پیام |
خسن آقاگل اول سلام بعد هم چند روز وبلاگت شبحی شده بود. ظاهرن تنه وبلاگت به مهدی غایب زکی گفته و غیب شده بود بهرحال منکه دستم به دامن وبلاگت نمی رسید اما خوب ظاهرن غیبت صغرا شما هم رفع شده:) اما یه خورده صفحه جابجا شده شاید هم من هنوز سلامتی کامل پیدا نکردم و اینجا رو جابجا می بینم:))
از محبتت هم ممنون!
خسته نباشی پسر گل!!!
سلام ترانه عزیز، خوش آمدی خوشحالم کردی. دلیل این مفقود شدن وباگ این بود که بخاطر سانسور وبلاگم را زیر آدرس های مختلفی منتشر میکنم. چند روز پیش مشکل فنی پیدا کردم و مجبور شدم آی پی سرور را عوض کنم و بعد از عوض کردن آی پی چند تا از آیینهها را فراموش کرده بودم تغییر آدرس بدهم بهمین خاطر هم این آدرسها غیر قابل دسترسی شده بودند.
در هرصورت بهترین آدرس برای دسترسی به وبلاگ من همان آدرس اصلی (http://hasanagha.net/blog) است مخصوصا برای بچههای خارج از کشور.
خسن آقا عزيز، تجربه من در آلمان، چه در ساحل وچه در کشتي، چنين بوده است که آلمان ها بيشتر از ساير ملل فرمان پذير هستند و اگر باتوپ وتشر دستوري بدهي تقريبا بي تأمل وبدون چون وچرا انجامش مي دهند! در صورتي که ايراني ها اول تو فکر مي روند وبعد مي گويند : برو بابا بيکاري…؟ ضمنن با اجازه ات به اين نوشته در بلاگ نيوز لينک داده شد
حسن آقا جان سلام
مقداری از سمت راست مطلب ات دیده نمیشه .
نسرین جان این کاش نوشته بودی از چه براوزری برای دیدن وبلاگ استفاده می کنی.
من با هر براوزری که تست می کنم کامل می بینم بهمین دلیل رفع اشکال وبلاگ برایم مشکل است
در “این برهه از زمان” که 35000 و اندی “امضا” دوباره پیله کرده اند که “قانون اساسی” آخوندی را توسط همه پرسی(!) “تغییرات” بدهند، خیلی خوب شد که فرمودید از خود سوال کنید، آیا تحت تاثیر دیگران به راه غلت نمیروید؟
خلاصه این که بنده به هنگام کش رفتن و رج زدن و از بر کردن فرمایشهای جدیدتان اصلاحطلب شدم و غلت تایپی حضرت استادی هم جسارتا تبدیل شد به غلط
حسن آقا جان
شرمنده ، می دونی که من در مورد کامپیوتر خیلی بی اطلاعم … من نمیدونم اصلا براوزر چی هست . به هرحال اگه گمکی می کنه من ویندوز اکس پی دارم .
ضمنا الان که صفحه را باز کردم دیدم دیگه مشکل برطرف شده و کامل دیده میشه .
نسرین جان خیلی خیلی سپاس گزارم درستش کردم.
براوزر هم به اون برنامه ای می گویند که شما برای مشاهده صفحات وب هنگام گردش در دنیای وب از آن استفاده می کنید.
معمولا آنهایی که برنامه دیگری بر روی وینودز استفاده نمی کنند همان برنامه ای که با ویندوز بنام اینترنت اکسپلور می آید استفاده می کنند ولی بعضی ها دوست دارند برنامه های دیگری مثل اپرا یا فاکس استفاده کنند. صفحات وب در تمام براوزر ها یک شکل دیده نمی شود و هزار مرض دیگر که دنیای وب به آن گرفتار است مثل رزولوسیون مانیتور و همچنین اندازه مانیتور.
خسن آقا جان!
با خواندن اين دست/ کف زن های افتادم ياد اين برنامه راديو فردا در باره “تکبیر” اگر گوش ندادی، بده. به ويژه بخش پايانی آن که امير فرشاد ابراهيمی از تکبیر گويان حرفه ايی نام می برد که همانند همان کف زن های اُپرا بودند، اما خنده دارش.
تکبیر.
http://www.radiofarda.org/weekly_subarchive.aspx?sectionsid=486#top
خسن آقا جان!
گرچه پيوندی با اين نوشته ات ندارد. اما اين خبر را نمی توان ازش گذشت. بوش هر چه گشته واژه بهتری پيدا نکرده و گفته احمدی نژاد آدم “عجيبی” است (گرچه واژه ديگری به کار برده). يکی کنارش بوده و گفته وب لاگ نويس ها ايرانی خودشان “عجيب” را به “کُس خُل” برمی گردانند. نگران نباش.
این که “خودمحور باشیم و بر روی عقل خود تکیه کنیم” حرف بسیار خوب و منطقی است فقط یک اشکال کوچک دارد: کدام “عقل” !؟ آیا یک گوشکوب میتواند روی عقل خود تکیه کند ؟ پس اینجاست که نتیجه میگیریم که “گوسفندی دنبال کسی را افتادن” هم خیلی جاها کاربرد دارد. مثالش را خودتان بهتر میدانید.
حسن آقای گل گلاب سلام، تا زمانیکه عضو حزب بادیم و از هر طرف بیاید از همان طرف حرکت میکنیم ، آش همان آش و کاسه همان کاسه است. اگر زمانی آنقدر بخود و عقیده و نظر خود احترام گذاشتیم و خودمان را قبول کردیم و شخصیت فکری داشتیم ، آنگاه زمانیست که نه با تشر بلکه با غرش توپ کروپ هم از عقیده و نظر خود باز نخواهیم گشت. دنباله روی صفت انسانهای دون و نوکر صفت و مقلد است نه ایده و هدف یک آزاده.
تاریخ ایستادگان را میشناسد.
حسن آقا جان
منم ازت ممنونم . بالاخره بعد از عمری فهمیدم که این اکسپلورر که من برای گشت زدن در اینترنت ازش استفاده می کنم ، همون براوزره 🙂
آی ی ی ی گـــفــتــی
بچه شیراز عزیز
وبلاگت را تازه امروز یافتم. اصلی که فیلتر است تا دسته!!
اما فیلتر شکنهایت هیچکدام کار نمی کنند. یه دستی به سر و رویشان بکشی بدک نیست.
پایدار بمانی حسن جون…
علیرضاجوادی
——-
علیرضا عزیز متاسفانه هرچه من ضد فیلتر پیدا میکنم این حرامزادهها بلافاصله فیلتر میکنن.
این بازی گربه و موش گویا تا قیامت آخوندها ادامه داره
خُسن آقا
همه ی آنانی که در انتخابات شرکت کردند به نوعی نظام بلاهت وقیح را تائید نمودند ، هنر آخوندها در بکارگیری مردم منحصر به فرد است ، به مرگ میگیرند تا ملت به تب راضی شوند
وبلاگ كامبادن فيلتر شد !!!
hasan agha man ye so al ashpazy dashtam ke dar webloge chanchane porsidam.mishe saree tar be man javab bedid.dar zemn age mishe hamoon ja too chan chane javab bedid.
سلام حسن آقای گل. مخلصیم. یک سری بیا تو وب لاگ من و کامنت حمید آقا را بخوان
کلم پلو با شما. علی.
حسن آفا چرا وفتی میام تو وبلاگت Security alert میزنه. قبلا اینطوری نبود. دو روزه این مشکل پیدا شده.
پاسخ: این هم از نعمت های دنیای سرمایه داری است. دلیل اینکه سکیوریتی الارم میزنه اینه که یک شرکت تبلیغاتی به طریقی که بر من هم روشن نیست سعی میکنه تبلیغ خودش رو بصورت صفحه جداگانهای به خورد بازدید کنندها بده و کسانی که فایروال دارند این مسیج رو دریافت میکنند ولی آنهایی که فایروال ندارند خود تبلیغ رو میبینند
خود من هم مشکل رو دارم اول فکر میکردم از سرور هست ولی بعد متوجه شدم که از یکی از این دم و دستگاههای توی صفحه وبلاگ هست. اگر کسی میداند چه چیزی باعث این پدیده میشود خبر بردهد تا بلکه من هم از شرش نجات بیایم.
این هم آدرس اون تبلیغ هست
http://ilead.itrack.it/clients/extas.aspx?cid=5211&sid=28629&wid=5683&swid=AdS444747&targetpage=popup&openpopup=0&rescale=1&kid=224654&bid=814188&dat=444747