Apr 03 2006

کنجکاو: در ادامه گفت و گوی مان در باره بيانه “اپوزيسيون مستقل”

نوشته:     :::       11 پیام

کنجکاو عزیز مطلبی را در پیام گیر این وبلاگ در باره کمک های مالی آمریکا (لینک مطلب) و اینکه عده‌ای از مخالفین رژیم با این مساله مخالفت کرده‌اند نوشته به او قول داده بودم که اگر متنی را در این باره بنویسم در همین وبلاگ آنرا منعکس خواهم کرد این متن را در زیر می‌خوانید به امید اینکه این هرچه بیشتر به این بحث دامن زده شود تا شاید نتیجه‌ای آز آن استخراج کنیم
پیام کنجکاو:
می گويند: “جنگ ميان تمدن ها”
می گويم: نه جنگ ميان بی تمدن هاست/جنگ درنده خوها است.
اگر ملت ايران در اين جنگ بتواند گليم خويش را با سرنگون کردن بخشی از نامتمدن ها (آدم خورها اسلامی) بیرون بکشد، کاری کرده کارستان و گرنه بد جوری بازنده/دريده خواهد شد.
خُسن آقا جان!
تا آن جا که در اين چار/ پنج سال بوده کم و بیش ديدگاه های خودم را در باره جُستار های گوناگون سياسی گفته ام و گمان کنم اين چند خط تنها تکرار خودم باشد.
نوشته بودم که نمی خواهم /دوست ندارم در اين پولوميک پا بگذارم. چون به باورم جنگ پول، جنگ من و تو و يا اپوزيسيون نيست.
يک داستان ساده اين است که آدمی کشور را ره بری می کند که در يک کودتا به ره بری رفسنجانی و سيد احمد گريان به بالاترين جای گاه يک کشور رسيده، نه کسی به او رای داده و نه دارای ارزشی از هيچ گونه آن است.اين آدم آخوندی است که شايد چند سال دبستان و فيضيه هم گذرانده و امروز سرنوشت و سرگذشت ملتی را به دست گرفته و با آن بازی می کند و با ماليخوليايی که دچارش است هر روز ملت را در بدبختی تازه ايی فرو می کند. دارای حساب شخصی است با ميلياردها پول نفت و در يک قلم 250 ميليون دلار به حزب الله لبنان بخشيده می شود. به حماس دل گرمی مالی می دهد (سيد خندان در بحرين هم می گويد هرکشور مسلمان يک در سد از درآمد نفتی را به حماس بدهد). اين ايران امروز است چه دل مان بخواد و يا نخواد.
اين چنين است که همان هايی که از حکومت ايران پول می گيرند و يا بده بستانی دارند، می خواهند، کسانی را که از آمريکا پول خواهند گرفت (حلوای نسيه) را خوار کنند ، بيش ترين کسانی که به اين پول پرداخته اند (برای نمونه) همان اصلاح طلبان!؟ حکومتی وب لاگ نويس است.
به باور من “اپوزيسيون مستقل” می خواهند بگويند که؛ هر دو پول آلوده به خود فروشی، ميهن فروشی و در راستای سياست های بيگانگان چه حکومت مافيای ايران باشد و چه آمريکايی. تا آن جا که من می دانم کسی به اين پول روی خوش نشان نداده چه اپوزيسيون وابسته(؟) و يا ناوابسته(؟) باشد. از راست تا به چپ، از هواداران بازگشت حکومت مشروطه پادشاهی، جمهوری خواهان تا چپ سوسیال يست و کمون يست اين پول را نه خواسته اند.
باری! من از واژه اپوزيسيون “مستقل” شگفت زده شدم. کنج کاوی من در برابر اين واژه نويافته “اپوزيسيون مستقل” است. واژه بسا پيش نياندیشیده و بی بار/میان تهی است.
به گومانم اين واژه بیش تر يادآور سرباز زدن از پاسخ گويی ، شانه خالی کردن از سامان دهی، ورجاوند نمودن خودخواهی واپس مانده، مرده ريگ فئوداليسم و پيش مدرن يسم به جای فرد گرايی مدرن است ( آنجا که هم بسته گی و فداکاری و… با پشتوانه فرد/”من” شدنی است).
تاريخ اين اگهی سياسی که روز بیست و نه ام اسفند برابر با روز ملی کردن نفت است، خوب جا دارد که در اين روز و به ياد مصدق و جنبش ملی کردن نفت واکنش در خوری نشان داد و آن روز را گرامی داشت(همان شرکت نفت که ميان خانواده های مافيايی حکومت بخش شده و تکه پاره کردن اش به چندين شرکت مافيايی) . اما اين روز را در پيوند با خيرات آمريکا درهم کرد و به برآيند های بی سروته رسيد جای ديگری را دارد. سر از افغانستان و عراق در آورد، مشتی آدم کش بی همه چيز از شيعه و سنی گرفته را مبارزه ملت ها ناميد از اين کهنه کاران سياسی به دور است و ناشايسته. آن چه که جنبش ملت های افغانستان و عراق نام برده می شود، مشتی دشمنان سوگند خورده مردم خودشان و همه انسانيت هستند. مشتی آدم های واپس مانده آدم کش با ايدئولوژی اسلام. از کشتارهای دهه 90 در الجزيره بگير که هزاران کودک را سربريدند و طالبان1 تا همين آدم کشی های عراق امروز . ده ها تن از مردم عراق را همين اسلام يست ها روزانه می کشند و سر می برند. اين ها پيش از اين که دشمن ارزش های آمريکايی باشند، بيش از همه دشمن مردم آن کشورها هستند. مردم ايران بیست و هفت سال است که اين آدم خورهای واپس مانده دزد که سر سفره مردم نشسته اند و مفت می خورند، می دزدند و می کشند را روزانه با پوست گوشت شان لمس می کنند . من که نيازی نمی بينم بیش تر از اين ها در اين باره چيزی بنويسم.
خيلی خودمانی بگويم. اگر روزی ناچار شوم که ميان گروه غارتگران نفتی و شرکت های فرامليتی اش از سويی و اين آدم خورهای اسلامی (غارت گران مافيايی اسلامی) از سوی ديگر، يکی را برگزينم، من گروه نخست را برتر می دانم. (نگاهی به کامنت ام در پيوند با ديدگاه نيک آهنگ و داستان کودتا و “استقلال” …در همين وب لاگ ديدگاه ام روشن گفته ام)
http://blog.hasanagha.org/2006/03/post_2032.php#comment-2577
می نويسند؛ “سرنوشتِ کشور تنها به دست مردم تعیین خواهد شد.” خواهش مندم که بگوييد چه گونه؟ با اين روش که “خرک نمير بهار می آد، کمبوزه با خيار می آد.” نمی شود جانان! (باور کن من چند تن از اين آدم ها را خيلی هم دوست دارم).
هنگامی که از سازمان دهی و سامان دهی برای راه يافت/چاره از اين گندآب اسلام که ملت در آن غوطه ور است می شود، در جا ديدگاه از ريخت افتاده “همه با هم” زمان خمينی را به آدم گوش زد می کنند. من نمی دانم چرا “همه با هم” بد شده، چون همه می گفتند شاه برود، اما نمی دانستيم/نمی گفتيم به جای اش چه خواهد آمد و يا هر کس به دنبال آرمان های خود بود. آری تاريخ نخوانديم و اين را هم من سال هاست که می گويم و اين خويش کاری مردمان بی باک و آگاه بود که آن را به مردم يادآوری کنند، يا نکردند و يا کم کردند آن چنان که همه با هم به خودمان ريديم (اگر چه من و تو نو جوانانی در آن زمان بوديم). امروز کسی به همه با هم آن زمان باوری ندارد. هر کس و گروهی برای خودش پلاتفرمی و برنامه ايی از پيش آماده دارد. پس به باور من بايد به هر رو همه کسان و گروه های سرنگون خواه راه به جايی ببرند و روی همين پلاتفرم ها به هم سويی و هم رايی رسيد.
از سازمان مجاهدين (که هم رییس جمهور دارند و هم ره بر معظم) و اتحاد جمهوری [اسلامی] خواهان که هميشه با ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان حکومت سفره ابولفضل راه می اندازند بگذريم، امروز کم تر کسی از ميان اپوزيسيون اين جهانی (سکولار) هست که به ارزش های جهانی که حق شهروند که کمینه آن در قانون ی که برپايه منشور سازمان ملل بنيان گذاشته شده است باشد، و… بی باور باشد.
آموزه ايی در زبان ارتباطات است که می گويد هر سخن ی بايد پشت وانه داشته باشد، وگرنه سخن بی هوده است و گزافه گويی شده. تو می نويسی: “… این پول حتی اگر پول سیگار اپوزیسیون هم اگر نشود ولی یک چیز خواهد شد و آن هم احساس خودفروختگی و سرشکتگی برای اپوزیسیون که خواهد شد، همین را هم آمریکا می‌خواهد.”
به گومان ام کار تو سخت خواهد شد که نشان دهی آمريکا خواهان سرشکسته گی و خود فروخته گی اپوزيسون است. آمريکا نياز به مزدور ندارد، که نياز به خريد آن داشته باشد. در همين وب لاگ تو آدم هايی می آيند و می خوانی که چه خاک سار پای ره بری آمريکايی می افتند. مفت و رايگان.
بی هيچ گمان زنی ايی آمريکا در ميان حکومت گردانان کنونی و هم چنين اپوزيسيون گوش و چشم های خودش را دارد و بدش هم نمی آید، که همان آدم های دست آموز سر کار بمانند و يا سرکار بيايند. اما اين آدم ها چه پيوندی با اپوزيسيون دارد.
هنگامی در باره اپوزيسيون گپ می زنيم، بايد يادمان نرود که اپوزيسيون تنها همين گروه های سازمان دهی شده و نشده بیرون از مرزها نيستند. ما يک اپوزيسيون خاموش داريم( آن ميليون ها ايرانی که با زور بند و زندان و باطوم خاموش شان کرده اند). ميلیون ها شهروند سازمان دهی نشده و ناخشنودان سياسی که در درون مرزها می زيند. نگاهی به جنبش های گوناگون مردمی اين جا و آن جای کشور بکن و يا بست نشستن های روزمره کارگران اين کارخانه و آن کارخانه، جنبش زنان، جنبش گاه و بی گاه دانشجويی، جنبش “نه” به رای بازی های حکومت، گرچه همه گی ناهماهنگ و بی سازمان دهی است، اما نشان از اپوزيسيون ميليونی مردم را دارد.
مردم سال هاست که دست ياری شان را به سوی اپوزيسيون ی که بتواند مجلس ی، انجمن ی برای سازمان دهی و هم آهنگی يا ره بری را سامان بدهد را جلو آورده اند. اما اين اپوزيسيون از که با گفتن “همه با هم” ی در کار نيست، اين همه سال را از دست داده و اگر اين چنين که پيش برود، کشوری نه خواهد ماند که اين ها آپوزيسيون حکومت اش باشند. اميدوارم سخنی را که دو/سه سال پيش در همين وب لاگ برايت نوشته بودم، يادت بيايد که گفته بودم؛ “بيايم [به زبان آدم] خودمان را سازمان دهی کنيم و گرنه سازمان دهی مان می کنند.”
گناه هم به گردن آمريکا نیاندازيم. عراق و افغانستان را همين جاست که می توان نمونه آورد. بیست سال دست روی دست گذاشتن، نشان از چه دارد؟
اين را هم بی افزايم و اين نوشته را کوتاه کنم. امروز چيزی به نام “استقلال ” در کار نيست. چون سرمايه مرز و ملتی نمی شناسد. نگاهی به ورشکسته گی کارخانه های بافنده گی و يا چای کاران شمال در ايران ولی فقيه و سرمايه داران (مافيا) سوداگر بکن که چه گونه زير بار کالای ارزان تر چينی، پاکستانی، هندی و… ورشکست می شوند و سدها نمونه ديگر از همین حکومتی که داد و بی داد استقلال می کند که در اين مجال نمی گنجد. استقلال واژه خر رنگ کنی است. به هر رو اگر انگيزه تو از نام بردن استقلال اين باشد که کشوری به پيمانی به پيوندد و يا نه، در يک جامعه دمکراتيک اين مردم آن کشور هستند، که در همه پرسی ها به پيوستن و يا نه پيوستن کشور به هر پيمانی تصميم می گيرند و نه رژيم آن کشور. به هم چنين پيوند ميان کشورها در اين ميان آمريکا و يا اسرائيل و من از هم اکنون می دانم که چه می خواهم. ديپلماسی برپايه ارزش های برابر ميان همه کشورها و با همه.
خُسن آقا جان! اين سخنان ادامه داشته و دارد. گله و ناله را بايد کنار گذاشت ( بدبختی ها آن چنان زياد است که سد سال هم نوشتن در باره اش باز هم کم است)، بايد پراگماتيست بود و راه چاره ايی جست و گرنه هيچ کس و هيچ گروهی به تنهايی به جايی نه خواهد رسيد. به دنبال آن چه همه می توانيم با هم به هم رايی برسيم، باشيم. تو هم به خوبی می دانی که بس است. از سياست سرگرمی روزانه نسازيم.
————
1/ هم تايان طالبان که هم اکنون افغانستان را به چندين ولايت بخش کرده اند و به کار ترياک و هروئين و در آمد سرشارش سرگرم اند. تنها گروهی به نام “راوا” سازمان زنان افغانستان بودند که با طالبان ها و اين يکی ها هميشه سر ستيز داشتند که پيش از روی کار آمدن شهردار کابل (کارزای) هميشه در شهرهای پاکستان برای خواسته هايشان می جنگيدند و چند کشته دادند.

نوشته: در ساعت: 11:13 pm در بخش: مبارزه با رژیم

11 پیام  |           

11 پیام به “کنجکاو: در ادامه گفت و گوی مان در باره بيانه “اپوزيسيون مستقل””

  1. nana says:

    حقيقتش استاد کنجکاو هرچي که لازم بود گفت و
    دفتر را بست
    بنابراين با اعلام موافقت کامل با سخنانش بهتره که
    زيپ کنم . نانا

  2. باری!
    من (هم)
    از واژه
    اپوزيسيون “مستقل”
    شگفت زده شدم.

  3. ترانه says:

    کنجکاو جان در نوشته ات یک نکته مهم از قلم افتاده. همان که تو اپوزیسیون خاموش نامیدی! بگذریم که این نام بخنده داری «اپوزیسیون مستقل» قابل بحث است این اپوزیسیون نه چندان خاموش صدای جنبش اعتراضی است که به ایران هم محدود نمی شود. صدای یک جنبش جهانی است که میان تروریسم دولتی بورژوازی امریکابا متحدانش و تروریسم اسلامی ِ خواهان قدرت، گل یا پوچ نمی اندازد! می داند امریکا با همه ادعای دمکراسی خواهانه اش بویی از دنیای بشرمتمدن نبرده است این را همان مردم معترض امریکا در انعکاس صدای ِ اعتراض خود برای مخالفت جنگ عراق پاسخ گرفته است! مسایل را محدود به جغرافیای خاص دیدن و خسته گی از به درازا کشیدن مبارزه و نسخه فوری نوشتن شاید راحت ترین باشد اما مطمئنن پاسخ واقعی نیست هیچ مبارزه ای با اتکا به حاکمان دولتی به نفع مردم و جنبش نبوده است برعکس تنها با موج اعتراض میتوان این نیروی سرکوبگر را عقب راند حتااگر یک قدم باشد! به روی داد فرانسه نگاه کن!

  4. villej says:

    کنجکاو جان- دستت درد نکند با این تحلیل بحا و کاملت.
    به کامنت گذاری بنام ترانه – نوشته ای “…و نسخه فوری نوشتن شاید راحت ترین باشد اما…”. مثل اینکه شما تاره امده اید پشت کوه ولی محض اطلاع شما باید بگویم که این مردم 27 سال است که در حال قربانی شدن به پای راه حلهای “بزک نمیر بهار میاد” امثال شماها هستند. از نذر و نیازها و جادو جنبل های اسهال طلبان حکومتی تا نسخه های عطاری چپ های وطنی هیچکدام تا بحال افاقه نکرده و بیمار وطن رو به موت است. حال که یک جراح حرامزاده ولی حاذق (امریکا) نه برای خدا که برای منافع شخصی قصد جراحی این غده سرطانی را دارد و در این وسط این پیکره هم از شر این غده نجات میابد نقش امثال شماها که با تصویر اتاق عمل و چرک و خون ناشی از جراحی سعی در ترساندن بیمار دارید را مطمینا نمی توان بحساب وطندوستی تان گذاشت. هدف واقعی تان چیست!؟

  5. ترانه says:

    villej:هدف واقعی تان چیست!؟
    ترانه: عواقب جراحی این غده سرطانی توسط یک جراح حرام زاده که برای منافع شخصی قصد حمله یا دون پاشی به ایران رادارد!!!
    حمله نظامی به ایران اهداف ادعائی آمریکا یعنی جلوگیری از پروژه هسته ای جمهوری اسلامی و یا مقابله با تروریسم اسلامی را بر آورده نخواهد کرد بلکه همانطور که تجربه عراق بروشنی نشان می دهد، اسلام سیاسی را به مراتب تقویت خواهد کرد و به جمهوری اسلامی امکان خواهد داد که با دست باز تری پروژه هسته ای خودش را به پیش ببرد. حتی اگر جمهوری اسلامی در اثر حمله سرنگون شود جامعه ایران نیز مانند عراق به میدان تاخت و تاز ارتجاعی ترین دار و دسته های نیروهای اسلامی و ملی و قومی تبدیل خواهد شد.
    از سوی دیگرارعاب و عقب راندن مبارزات مردم و جنبش انقلابی در ایران از عواقب دیگر حمله نظامی خواهد بود. این حمله به هر نتیجه ای منجر شود نیروهای سیاه ارتجاعی را، در کنار و یا در مقابل آمریکا، به جلوی صحنه سیاست می راند و جنبش انقلابی و سرنگونی طلبانه مردم ایران را در موقعیت بسیار نامساعد تر و دشوار تری قرار می دهد.
    نتایچ زیان بار این جنگ از ایران ومنطقه خاورمیانه فرا تر می رود. در سطح جهانی، در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و حتا در خود کشورهای غربی، جنبش اسلام سیاسی بیشتر میدان پیدا می کند و عملیات تروریستی و انتحاری بالا می گیرد. شیوه جنگ اسلام سیاسی لشگر کشی و بمباران هوائی نیست بلکه عملیات تروریستی از نوع ۱۱ سپتامبر و منفجر کردن مدارس و رستورانها و اتوبوسها و متروها و کشتار زن و مرد و کودک در بغداد، بالی، مادرید، بسلان، نیویورک، لندن و غیره است. با حمله به ایران این نوع عملیات در ابعاد وسیع تر و فاجعه بار تری شدت خواهد گرفت و دنیا وارد دوره سیاه دیگری از جنگ تروریستها خواهد شد.
    اساس مساله اینست که تروریسم دولتی غرب و تروریسم اسلامی از لحاظ سیاسی به یکدیگر علتِ توجیه و زمینه وجودی می دهند. و بهای این دور باطل جنگ و جنایت را مردم جهان، در کشورهای اسلام زده و درسراسر دنیا، با جان و هستی خود می پردازند.
    تاکید دوباره من بر این است که مسایل امروز را نمی توان در چهارچوب جغرافیای خاص دید و برای آن نسخه نوشت 27 سال حکومت سیاه ج.ا همه را خسته و عاجز کرده اما راه رهایی از چنگال این دد منشان چشم امید به سراب دوختن نیست!!!

  6. kharsetiz says:

    عقد روباه با الاغ در آسٌمانها بسته اند
    آسَمان را با زمين با ريسمانها بسته اند
    بند تنبان محمد را تناب دار فکر
    کرده با دستار و تنبان بادبانها بسته اند
    خر مگس چون ميکند پرواز در عرش خيال
    صف به سان در آسمانها پاسبانها بسته اند
    صبح چون می آيدش از کعبه عطر گه مگس
    سگ مگسها با مگسها کاروانها بسته اند
    گم چوميگردد مگس در راه گه بی رهبری
    عهد، کاروانهای مگس با ساربانها بسته اند
    تا نرمبد خانهء دين زير بار منتش
    زير ريق بی دريغش ناودانها بسته اند
    تا نسازد راه کون حوريان را گم الاغ
    در شب قبرش برايش شمعدانها بسته اند
    *****
    در جهنم کافران را با عذابی بس عظيم
    بهر سلاخان ميان کاردانها بسته اند
    از برای رهبر فرزانه کير و خايه شان
    بر درختان بهشتی باغبانها بسته اند

  7. kharsetiz says:

    تصحيح: طناب

  8. shahla says:

    ba 80% az sokhanane shoma movafegh hastam ,vale dostan ostad fooladvand rahi chareh ast.zandeh bad IRAN.

  9. ترانه says:

    خُسن آقا جان این کمنت دونی اگه قراره پیامهای ساعت 2.30 را تا ساعت 7.30 هنوز به قسمت پیام ها انتقال ندهد دیگر اسمش پیام دان نیست مراجعین زیادی را در عالم بی خبری از هم قرار می دهد. آمدی اَبروی ش را درست کنی چشم ذوق خواننده گان را کور کردی دیگر خود دانی. اقلن نیمه های شب یه دور کشیک بزار:)
    نکته آخر را هم بگویم که villej جان همانتور که شما فرمودین 27 سال حکومت آخوندها که برای من و شما دردناک بوده است برای ایشان این حُسن را داشته که هم دوستان مشترک منافع اقتصادی داشته باشند و هم بازار جهانی اسلام سیاسی بنوعی به بودن این حکومت بسته گی داشته باشد. تبلیغات امریکا برای پرداخت بودجه، آنچنان هم که بنظر می آید بی دلیل نیست.
    من هم مثل شما آرزویی جز سرنگونی این رژیم ندارم!

  10. villej says:

    به ترانه
    نانای عزیز در وبلاگش مطالبی (البته به زبان خودش!) در جواب کامنت های شما گذاشته که گویای نظر بسیاری از ایرانیان نسبت به مواضع اجتماعی-سیاسی امثال شما می باشد.
    http://www.nanazola2.blogspot.com/
    با تشکر از نانا بخاطر کم کردن زحمت جوابگویی من انهم با تایپ یک انگشتی روی کیبورد انگلیسی 🙂

  11. shahla says:

    shoma badjoree az fouladvand metarseed.va payame man ra sansoor mekoneed. molla hast choon shoma hasteed.
    معلوم هست شما چی چی بلغور می‌کنید؟
    چه کسی شما را سانسور کرده؟
    مگر شما سخن تازه‌ای هم برای مطرح کردن دارید که تازه کسی شما را سانسور کند!

پیام:

اجباری، نمایش داده نمی‌شود

Spam protection by WP Captcha-Free

اخبار و مطالب خواندنی