Mar 07 2009

دموکراسی سبک دینی و قورمه سبزی چپ ایرانی

نوشته:     :::       45 پیام

دوست چپ ما خانم مکرمه ترانه خانم افاضاتی فرمودند که من را بسیار نگران می‌کند. ایشان با اینکه دوست محسوب می‌شوند ولی گاهی اوقات خنجری که به قلب باورهای من می‌زنند بسیار درد آور تر است از خنجری که اراذل و اوباش حکومتی می‌زنند، ایشان در پای مطلب قبلی من می‌نویسند:

خُسن آقا عزیز بنظرم این روزهاکمی از منطق فاصله گرفته و بیشتر احساساتی شده ای یادت باشد که گفتم بنظرم!
بین اینکه اسلام کاربرد سیاسی داشته باشد و دین و دولت یکی باشد و ابزار سرکوب شود با نادیده گرفتن عقاید و خواسته های افراد تفاوت زیادی وجود دارد. دولت نروژ می تواند با کمک های دولتی به حکومت های اسلامی نه تنها بیشترین امکان گستردگی این حکومت ها را فراهم کند بلکه شریک جنایات این نوع حکومت ها هم باشد اما اینکه یک فرد بخواهد با استفاده از پوشش دلخواه خود شغلی انتخاب کند همان آزادی دمکراسی برای همه است این حقیقت دارد که تبلیغ و حجاب اجباری حکومت های خودکامه اسلامی چهره سمبلیک به حجاب داده اما اگر بحث آزادی در میان باشد این افراد هم حق دارند پوشش خود را انتخاب کنند. در مورد مجتبی سمیع نژاد و درخشان هم کاسه داغتر از آش شدی یادت باشد در مورد شهناز غلامی زندانی ترک زبان سیاسی که بخاطر مطالب وبلاگش در بند بود چه برخوردی در ای میلی که برایم فرستادی کردی و دفاع از شهناز غلامی رادر شرایط دربند نادیده گرفتی با ذکر اینکه شهناز بخاطر افشای جنایتهای رژیم اسلامی در بند بود این ها را نوشتم که کمی هم با خودت خلوت کنی و به عملکرد و عفاید یک بام و دو هوای خودت برخورد کنی
پ. ن. می توانم بفهمم که امروز از دست من ناراحت شوی و ختا خیلی راحت از لیست دوستانت حذف شوم اما اگر انصاف داشته باشی و قبول کنی که وقتت را برای چه مبارزه ای می گذاری نتیجه بهتری بدست میاوری

ترانه خانم لطفا مغلطه نفرمایید! هم شما خوب می‌دانی و هم من، که سرازیر شدن سیل مسلمین به اروپا و کارخانه‌های جوجه کشی آنها و ازدواج‌های داخل فامیلی و واردات دختر و پسر مسلمان از کشورهای فقیر مسلمان خیز، یک پدیده بسیار خطرناک است که می‌رود این کشورهای کم جمعیت اروپایی را به دولت‌های اسلامی آینده تبدیل کند، خصوصا وقتی جماعت به اصطلاح چپ سینه زنی راه می‌اندازند و تقاضای حق چادر هم برای آنها می‌کنند. متاسفم که می‌بینم بعضی از چپ(!!)‌های ایران، این روزها و اینجا هم مثل اوایل انقلاب به تحلیل‌های آبکی این چنینی می‌پردازند و باعث می‌شوند اینجا هم میدان را به مسلمانها ببازیم.
اول از همه وقتی دختری را در سنین پایین مجبور به پوشش روسری با توسری می‌کنند، این اولین قدم برای محو کردن حقوق اولیه او است و زمینه ساز زندگی همیشگی او با ننگ اسلامی است. تو به عنوان یک زن چپ(!!) ایرانی نه تنها قادر نیستی او (دختر مسلمان) را از این دایره بسته اسلامی نجات دهی، که برعکس من یقین دارم خودت هم دیر یا زود در همان دام دایره بسته گرفتار خواهی افتاد.
کجای دموکراسی گفته شده که یک پدر یا مادر می‌تواند و حق دارد با انواع فشارهای روحی، روانی و جسمی دختر یا پسر خود را موظف به پذیرفتن اسلام کند!؟ کجای دموکراسی گفته شده که زن و مرد حقوقی نابرابر دارند، چرا یک دختر مسلمان باید با زور پدر و مادرش این یوغ بردگی (چادر) را از کودکی به سر کند!؟ کجای دنیای مدرن چنین پدیده‌ای را می‌پذیرد!؟ دموکراسی که جای خود دارد! آیا می‌دانید که یک بچه هشت نه ساله وقتی مجبور به پوشیدن چادر یا روسری شد در سنین بالاتر دیگر قادر به برداشتن این یوغ نیست، ممکن است بعضی از دخترها روح یاغی داشته باشند و بعدا در سنین بالاتر این یوغ را بردارند، ولی اکثر آنها تا آخر عمر با این گردنبند حقارت و ذلت که شما آنرا کمال دموکراسی می‌دانید باید زندگی کنند. خواهر من کمی بیدار شو و از این دایره بسته بیرون بیا! این تحلیل‌های شما نه کمکی به دموکراسی می‌کند و نه کمکی به آن دختران مفلوک در بند اسلام.
گاهی اوقات متاسفم می‌شوم که خود را در جبهه چپ ایران می‌دانم با دیدن چپول‌هایی مثل شما خیلی متاسف تر می‌شوم وقتی می‌بینم زنهای ایران، خصوصا آنها که از دید چپ تئوری پردازی می‌کنند اینجا و آنجا حرف از آزادی دین و مذهب می‌زنند، بدون اینکه در نظر داشته باشند که اکثر این مسلمانها در دوران کودکی با زور و شکنجه به اسلام (عادت) داده شده‌اند، اسلام و دیگر ادیان دین (عادت) اند و نه دین تحقیق. اگر شما توانستید یک درصد از مومنان را به من نشان بدهید که با تحقیق و کنکاش خودشان به دین اسلام رسیده باشند من همه این حرف‌هایم را پس می‌گیرم.
از روزی که ماجرای دختر لاچک به سر در نروژ مدیاتیزه (رسانه‌ای) شده حزب اولترا راست نروژ پیشروی زیادی کرده، به طوری که این حزب که معمولا 15-20 درصد آرا را داشته، این روزها از مرز 30 درصد گذشته. این بازی‌های احمقانه دموکراسی(!!) شما چپول هاست که دارد وضع را به این روز می‌کشاند، که جامعه بیشتر و بیشتر رو به رادیکالیزه شدن می‌رود و آنهم نه رادیکالیزم مثبت که بر عکس رادیکالیزم از نوع حزب الله و حزب توده.
حال باز بنشنید و تئوری‌های یک من ده شاهی صادر کنید، تا ببینیم عاقبت ما به کجا ختم خواهد شد.
به شما پیشنهاد می‌کنم برای رهایی از این تئوری‌های چپول، این ویدئو را نگاه کنید، خصوصا توصیه می‌کنم هد فون را روی گوشهای خود بگذارید و صدای ویدئو را تا آخرین درجه بلند کنید، تا شاید آن رسوبات چپول‌های دهه چهل و پنجاه از افکار شما زدوده شود. دنیا در حال پیشرفت است درجا زدن مشکل ما را حل نمی‌کند.
راستی یک نکته دیگری را قبل از اینکه یادم برود به شما طرفدار دموکراسی(!!) و پرنسیپ(!!) و الخ گوشزد کنم. کجای این مقوله‌ها به شما این اجازه را داده‌اند که میل (نامه) خصوصی رد و بدل شده بین من و شما را بدون اینکه از من اجازه بگیرید (گزینه‌ای) منتشر کنید!؟ نکند شما هم به این تحلیل رسیده‌اید که هدف وسیله را توجیه می‌کند!؟

نوشته: در ساعت: 11:09 am در بخش: اسلام و مسلمین

45 پیام  |           

45 پیام به “دموکراسی سبک دینی و قورمه سبزی چپ ایرانی”

  1. ترانه says:

    خُسن آقا عزیز
    قرار نیست برای توجیه نطرت آسمان و رمین را بهم بدوزی اگر شما را کسی نمی شناسد اما من در همین محیط مجازی اینترنت جهره بی هویتی نیستم و صرفنطر از نامی که شما می شناسید یک فعال حقوق کودکان و زنان هم هستم اگر نوشتم حق آزادی پوشش را برسمیت بشناسیم قرار نیست از الف تا ی تضعیف یا نادیده گرفتن حقوق کودکان توسط خانواده را هم ردیف کنی تا نتیجه دلخواهت را بگیری!
    خُسن آقا یکی از مبارزات پیوسته ما مدارس اسلامی است که می خواهند کودکان در محیط ورزش و یا معمول مدرسه با دیگران متفاوت باشد همانتور که یک فرد بالغ حق دارد با هر کس که می خواهد روابط خصوصی داشته باشد این رابطه اگر با کودک برقرار شود جرم محسوب میشود! پس برای بحث کردن در یک چارچوبی حرکت کن و مرا سینه دیوار قرار نده!
    در مورد ای میل هم، من چون دیدم خیلی برای زندانی بودن درخشان با این استدلال که امروز که زندانی است باید از حقوق یک انسان در بند برخوردار باشد پرچم بلند کردی خواستم یادت بیارم که این نسخه پیچیدن بسیار خوب و انسانی است بشرط اینکه شامل همه باشد من نه ایمیل شما را نقل به مضمون کردم و نه منتشر!
    برخلاف شما که بخودت
    اجازه می دهی نه برای اولین بار که برای چندمین بار از چپ بودن من یک برگ منفی علیه چپ ها زمین بزنی، نوشتم این نظر من است و انتظار برخورد با نطرم را هم دارم اما یک مرزی بگذار تا به اشتباهات هم پی ببریم و نه اینکه آدم را سینه دیوار بگذاری
    راستی من هنوز نفهمیدم چرا وقتی نطری بمذاق کسی خوش نمی آید چرا جای عزیزم با کلمات خانم و سرکار و مکرمه جا عوض می کنند و ردیف می شوند :)))

  2. ترانه عزیز من عادت ندارم کسی را پای دیوار بگذارم. اگر انعکاس نظرهای شما و پاسخ به آنها شما را کنار دیوار گذاشت مشکل را باید در نوشته خودتان جستجو کنید نه در نوشته من.
    قبلا هم گفته‌ام من همه گونه فحاشی را می‌توانم تحمل کنم ولی مغلطه تا مغز استخوانم را می‌سوزاند و با صریح ترین فرم و بی رحمانه ترین واژگان پاسخ می‌دهم. مغلطه کاری آخوندها برای ما کفایت می‌کند شما لطفا این روند را تقویت نفرمایید.
    عذر بد تراز گناه آوردن هم پذیرفته نمی‌شود!
    می‌دانید مشکل بعضی از شما چپها در کجاست!؟ در آنجاست که مثل 30 سال پیش هنوز دارید در پستوی خانه‌ها تان دنبال امپریالیزم می‌گردید، غافل از اینکه ملاها و اسلام سالهاست که تبدیل شده‌اند به یک امپریالیزم جدید، نوکیسه و خطرناک جهانی!
    شما نمی‌توانید با ملاها مبارزه کنید بدون اینکه با پدیده‌های ملاتاریا مبارزه کنید، متاسفم تحلیل شما بسیار عقب افتاده و دور از واقعیات است، کهنه است باید دورش بیندازید!
    می فرمایید:
    راستی من هنوز نفهمیدم چرا وقتی نطری بمذاق کسی خوش نمی آید چرا جای عزیزم با کلمات خانم و سرکار و مکرمه جا عوض می کنند و ردیف می شوند :))
    دوست عزیز وقتی مثل مکرمه ها استدلال می‌کنی من هم مجبور می‌شوم شما را مکرمه خطاب کنم.

  3. مانــی says:

    این ارتجاع نامفدس سرخ و سیاه که محمدرضا شاه فقید گفت را من با دل و جان لمس کرده ام و همچنان میکنم.
    امیدوارم حرفهایم باعث ناراحتی نشود. تجربه شخصیم را میگویم.
    بیشتر افراد فامیل من چپ بودند و اکثر دوستان پدرم…
    درنهایت همه شان بطرز غریبی با خفت و خواری در جامعه آخوندزده ایران حل شدند و صدالبته همه شان هم باعرض معذرت مثل سگ زندگی کردند و نگذاشتند آب خوش از گلوی خودشان و فرزندانشان پایین برود…
    ازهمه جالبتر یکی از دوستان چپ دو آتیشه پدر من بود که فامیلش “آقایی” است ( برای اینکه بدانید بیهوده نمیگویم اسمش را گفتم) و از فعالین سیاسی انقلاب بود آنچنان کاسه لیس آخوندها شد که بیا و ببین .ریش هم گذاشت و خلاصه کاملا هم مسیر حزب اللهی های کثافت شد. ولی هنوز که باهاش صحبت میکنی از آرمانهای چپ میگوید و …
    من نمیفهمم چه گرفتاری ای در مغز بسیاری از افراد این گروه هست که انقدر با اسلام و آخوند همخوانی دارند…
    این عبارت محمدرضا شاه را باید با طلا نوشت
    اتحاد ارتجاع نا مقدس سرخ و سیاه ایران را به نابودی خواهد کشاند

  4. مانــی says:

    یک نکته جالب به ذهنم رسید در مورد سلیقه همین عزیزان چپ!!!
    آخرین روزهایی که در ایران بودم یک بار با همین دوست پدرم جناب چپ آقا !! صحبت میکردم و هی از مارکس و خاطرات مبارزاتیش بر ضد شاه سخن میگفت و من هم حالم داشت از این حرفهایش به هم میخورد و برای اینکه چرندیاتش را متوقف کنم پرسیدم:
    راستی آقای آقایی! از دید شما ایده آل ترین زن ایران کیست؟
    گفت : این که سوال نداره ! سیمین!!
    من گفتم: آفرین! من هم سیمین بهبهانی را نمونه و باعث افتخار ایران و ایرانی میدونم…
    گفت : من “بهبهانی” را نگفتم! منظورم سیمین “دانشور” بود!!! که هم خودش نمونه بود هم شوهرش…
    یعنی جلال آل احمد!!!!!

  5. yek dust says:

    خب مانی جان دوست پدرشما راست گفته دیگه .
    جلال آل احمد و زنش واقعا هم نمونه بودند!!
    نمونه خر یت !! و نمونه حماقت !!

  6. A says:

    اگر که در جهانی ایده آل “دمکرا سی ناب ” بدور از توطئه هر خشکه عقیده ای میتوانست شانسی برای زندگی و تداوم بقاء داشته باشد نظر ترانه را میشد پذیرفت اما هم اینک که اسلام سیاسی همه روزه دارد نقشه میکشد تا با همان ابزارهای دمکراسی بنیانهای دمکراسی را تخریب نموده آنرا به ملعبه ای ناکارآمد تبدیل کند چاره ای نیست جز مهار آن.

  7. دکتر لائیک says:

    غده سرطانی اسلام متاستاز داد !!
    آنتی تز نژاد برتر ِ آريایی( و یا خود بزرگ بینی اصولیه ایرانیها) در مقابل تز ِعرب تازی و عرب زدگی و اسلام کذايی ، اينها پايه های فلسفی بسيار ضروری شکل گيری تدريجی يک ايدئولوژی منفعت پرستانه( بورژووازی مذهبی) را شکل می دهند که می بايد اندک اندک راه را بر تحقق سنتز ، يعنی حاکميت نهايی ” حکومت اسلامی ” در ایران و کشور های مبتلا به بیماری مرگبارِ اسلام را فراهم کند ، و از سويی ، تشکيل يک دولت حرامزاده مانند ایران در منطقه نفت خیز ، که به ضرب و زور تحمیق وپول نفت و تروریسیم دولتی راه خود را هموار نموده و فضای جهانی را برای پذيرش بی چون وچرای اين پرادایم توخالی آماده میکند !!
    میدونید چرا این مسلومونا مثل غدد سرطانی متاستاز میدن ( به جاهای دیگه سرایت میکنن و ریشه میدونن) و تکثیر میشن , هیچی هم جلو دارشون نیست؟!
    الان میگم، بشریت دچار یک بی فرهنگی فراگیر شده , پس چیزی که خلا را پر میکنه ، فرصت طلبی این مسلومنای کون نشورهست ………..ولی یک نکته ویک انطباق زیستی در خصوص ِ مسئله ای که گفتم:
    میدونید ؟ دانشمندا بررسی کردند، که کولونی های باکتری( در محیط کشت آزمایشگاه ) اگر میتونستن همیشه رشد کنند و عامل بازدارنده ای نداشتند، با تکثیر میتوزیک و تکثیر تساعد هندسی وار ظرف مدت 48 ساعت حجم و وزن کولونیشون( توده) معادل کره زمین میشد!!! اما چند نکته نمیزاره این اتفاق بیوفته چون:
    1- باکتریها هنگام تقسیم سمّی را از خودشون ترشح میکنند که رشد کولونی را بعد از مدتی متوقف میکنه ( یعنی عامل درونساخت و مانعه الجمعی). و مشابهت زیادی که باکتریهای بیماریزا با مسلومونا دارن باعث میشه مسلمونا هرجا برن در وحله اول مستقر بشن و موفق ، اما در وحله بعد خودشون با کلاه برداری از همدیگه و ایجاد ترس و ترور و کثافت کاری ، پوز همو بزنن( اول گه بزنن به جامعه بعد گه بزن به خودشون)
    2- دلیل دوم اینکه باکتریها غذای کافی به اندازه رشد و هم وزن شدن با، کره زمین را ندارند ، یعنی اگه بپذیریم باکتریها و مسلمونا از یک جنس هستند نباید نگران باشیم …چون منابع رشدشون که فساد، صیغه ،پدوفیلی، کلاهبربرداری ، رزالت ، متعه مِهر و شیربهای زن( بسان معامله گاو) خمس و ذکات احکام استحاضه….
    بازم میدونید ؟ چیزی که باعث فروپاشی این مبتلایان به این مذهب خانمان سوز اسلام میشه درونی است نه مقاومت اروپائیان از ممانعت حضور ، فاطی کوماندو های گستاخ ِ چادری در مجامع عمومی ………. بینشِ اسلام گرایانه از دروغ ، تبعیض جنسی و طبقاطی ، فضاحت ، و فساد فراگیر سرویس میگیره … خواهیم دید که دور و دیر نیست که چهره پلید فرومایگان مسلمان و مسلمان صفت به زباله دان تاریخ خواهند رفت.
    خسن آقا اگه میشه یه لینک به مقالات( 10 مقاله) مندرج من در بخش گفتگو بگذارید، روی اونها خیلی کار کرده بودم در ضمن ، پاسخ مستدلی مربوط به چند مورد گفتمان اخیر است ….
    ( سلمان رشدی میگفت مذهبی مانند اسلام، که با شبیخون ،استیلا پیدا کرده، با شبیخون به خودش از بین میره)

  8. اندیشه says:

    یکی از وظایف روشنفکران نقد و دیدن آن چیزی است که عامه مردم مورد توجه قرار نمی دهند. روشنفکر به دنبال توده های مردم نمی افتد بلکه در جامعه روشنگری می کند.وظیفه روشنفکر سکوت در مقابل خطاهای جامعه نیست . سکوت در مقابل بی عدالتی ها و نابرابری هانیست و حجابی که خانواده مسلمان از کودکی بر دختران خرد سال خود تحمیل می کنند عین بی عدالتی است و ربطی به انتخاب آزادانه و آزادی ندارد.وظیفه روشنفکر در مقابل خطر مذهب سکوت نیست. احترام ، به معنی چشم بستن بر واقعییات نیست .من چشمم را نمی بندم و جلوی زبان نقد خود را به بهانه احترام نمی گیرم.به جای دفاع از حجاب مذهبیون از آنها بخواهیم که جنایت حکومت اسلامی را بر علیه زنان محکوم کنند اگر ریگ در کفششان نیست. طرفداران حجاب هستند که می بایست از حقوق پایمال شده زنان ایران دفاع کنند تا باور کنیم که اهداف دیگری از توسعه حجاب در اروپا ندارند. ظاهراً جای مظلوم و ظالم عوض شده است . به جای دفاع از حجاب ،این نماد تحقیر، با حجاب اجباری به مبارزه برخیزیم.به دفاع از زنانی برخیزیم که بر صورتشان توسط اسلام گرایان در ایران و افغانستان اسید پاشیدند و با چاقو ، زندان و اعدام حجاب اجباری را به ارمغان آوردند.به دفاع از کسانی برخیزیم که در افغانستان توسط اسلام گرایان با ندای الله اکبر سرشان را از تنشان جدا می کنند.
    ویدئو تکان دهنده سر بریدن انسان با شعار الله اکبرتوسط یک نوجوان

  9. nana says:

    با اجازه دوستان
    حسن آقای گرامی خانم ترانه درست میگوید و شما اشتباه
    میکنید
    جوامع مدرن و دموکراتیک غربی به ارزش های آزادی خواهانه
    خود همیشه بالیده اند و یکی از آنها همین مساله انتخاب
    پوشش است !که در آن نباید جای چون و چراو اگر و مگر باشد
    پریود
    ولی اما خانم ترانه که در اروپا زندگی میکند اکنون دیگر یک اروپائی
    است تا ایرانی و جهان سومی
    و ایشان مانند اشتباه ………….باقی کشورهای غرب
    که خط نبرد نهائی را
    که بین نو و کهنگی مطلق میباشد این میان نکشیده است و با تفکر
    یک زن بیشتر اروپائی تا جهان سومی به پدیده آزادی پوشش به شکل
    کامل مجزا از باقی مسائل می پردازد
    شما حسن آقا به عنوان یک مرد ایرانی با دیدگاهی غربی به مسلمانان
    مینگری و احساس خطر میکنی از هجوم آنان با کل یال و کوپال و سنت
    و دین به اروپا و ملا خور کردن اروپا عین ایران اسلامی کنونی
    من به خانم ترانه پیشنهاد میکنم به مساله حجاب اسلامی کنونی در
    جهان به دلیل دو پارچه شدن کل جهان دیگر نگاه یک پوشش و یک حق
    را نداشته باشد بلکه وسیله ای چونان علامت صلیب شکسته هیتلر به آن
    بنگرد
    آیا اگر اکنون نئو نازی ها بخواهند در سازمان های مختلف شهروندی
    استخدام
    شوند و روی لباسهای خود صلیب شکسته بدوزند اتحادیه اروپا به
    آنان این اجازه را میدهد ؟
    مشتی فاشیست سیاه مسلمان غاصب مردم ایران کش مساله لچک
    اسلامی را به سیاست گره زده اند خوب چرا غربی ها هم گره ای به
    کار آنان نزنند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    و به تو حسن آقای گرامی هم میگویم تو تلاش خود را بکن ولی واقعیت
    این است که کشورهای متمدن غربی هستند که باید از مهاجرت کرور کرور
    مسلمانان به کشورهای خود جلوگیری کنند والسلام اگر کشورهایشان
    اسلامی است گه میخورند میخواهند در لندن و پاریس و رم و وین و
    برلن و مادرید و نیویورک و واشنگتن و لوس انجلس و سانفرانسیسکو
    و شیکاگو تورنتو و مونترال و ون کوور و سیدنی و ملبورن و بگیر و برو
    زندگی کنند
    راهش ساده است کنسولگری های همه کشورهای مدرن باید از دادن
    ویزا به مسلمانانی که سراپایشان هوار میکشد که امت اسلامی
    هستیم خود داری کنند و فقط به مسلمانان قرتی قرشمال که ارزش های
    غرب را دوست دارند ویزا بدهند …………………….نانا زولا

  10. daryush says:

    با سلام؛
    من نمیخوام وارد بحث های شخصی بشم ولی از خواندن نقد مانی به شدت دلگیر شدم…اقا یا خانم مانی …این رضا شاه یا شاه شما اگه با اسلام منافات داشت پس چرا این همه بال و پر به اسلام داد؟ در زمان شاه هر کس حتی کتابی که بویی از چب داشت به همراه داشت حکمش اعدام بود(چرا ملاها رو اعدام نکرد این شاه و رضاشاه شما ؟؟!) چرا بیراه میگید که چپ طرفدار اسلام!!! شما قیام سیاهکل ایران رو از یاد بردید…دانشجوهای جوان؛ کارگران شجاع که با مبارزه خودشون جاودان شدند و همیشه خواهند شد.چپ برای من و دانشجوهای همسن من یک الگو و نمونه ای است از بشری متفکر و روشنفکر که با ملاییسم در منافات است ومقایرت دارد!!

  11. mitat says:

    hossan aga deted der nekonad herchi mikhesim az deste in chep haye gorde sefat ast ki in bedbekhtira darim hame ba ham tahmol mikonim….zende bad kherad ve hoshyari merdome iran….roze hesab nezdik ast..

  12. ایکاش یکنفر این چپ را بدرستی معنی میکرد که هر کسی بیخودی ادعای چپ بودن نکند
    و همچنین کسی بیجهت به چپ ها توهین نکند
    من مطمئن هستم اگر خود مارکس امروز زنده بود مانیفستش را حتما عوض میکرد چون زمانی که او این مانیفست را نوشت اسلامی ها به این قدرت فاشیستی نرسیده بودند من مرده شما زنده تا ده پانزده سال دیگه خواهید دید که این سیاه دلان چه بروز این دنیا خواهند اورد
    دنیای دموکراسی روزی بیدار خواهد شد که با این فرجه هائی که به این دینفروشان میدهد تمام دنیا زیر دیکتاتوری نعلین خواهد بود

  13. مانــی says:

    دوست عزیزم داریوش
    اولا من عکسم فکرکنم به وضوح نشون میده که خانم نیستم :))))
    دوما شما هم مثل همین آقای آقایی و سایر چپها آنچنان نفرتی از خاندان پهلوی دارید که رضا شاه و محمدرضا شاه را یکی میدانید!!
    رضا شاه کبیر کجا طرفدار اسلام بود؟ آقای عزیز کمی خواندن تاریخ بد نیست.
    بله محمدرضا شاه متاسفانه طرفدار اسلام بود و اشتباه کرد . من از هیچکس برای خودم بت نساخته ام. شما هم بهتر است از مارکس و انگلس بت نسازید.
    دوست عزیز!
    شما اگر اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه را میخواهید بهتر لمس کنید میتوانید به روابط اقتصادی کشورهای کمونیستی با جمهوری اسلامی نگاهی بیندازید. عکسهای احمدی نژاد و خاتمی را با کاسترو و هوگو چاوز و پوتین و روابط فاش شده خامنه ای و پوتین در آلمان شرقی در سال اول انقلاب و … هزاران مدرک از اتحاد سرخ و سیاه هستند.
    دوست عزیزم من خودم همونطور که گفتم با چپ ها بسیار زیاد مرتبط بودم و عموها و خاله ها وداییهاو حتی متاسفانه تا همین اواخر پدرم چپ بودند ( خوشحالم که لااقل پدرم را ازخواب بیدارکردم) و مبارز چپ…
    من کینه عجیب و غریب این گروه را نسبت به “امریکا” (امپریالیسم) و نسبت به خاندان پهلوی با گوشت و پوست حس کردم و میدانم دارم از چه سخن میگویم.
    باز هم میگم اشتباهات شاه دلیل بر سرپوش گذاشتن بر اشتباهات چپی ها نیست. بله شاه اشتباه کرد. اما چپی ها هم از نظر من و بسیاری دیگر خیانت کردند و هنوز هم میکنند

  14. ترانه says:

    خُسن آقا گل متاسفانه هر چه در نوشته هایت دقت کردم دیدم جواب مرا نداده ای بلکه هنوز هم با آسمان و ریسمان دوختن قصد طفره رفتن داری که در این صورت این آخرین نوشته من برای شما خواهد بود
    1- آیا به آزادی پوشش بدون اما و اگر اعتقاد داری
    2- آیا باید از حقوق انسان در بند و زندانی دفاع کرد بدون اما و اگر؟؟؟؟؟ در این صورت چرا این دفاع شامل شهناز غلامی ها نمی شود!!!
    خُسن آقا جان من می دونستم نظراتم و انعکاس آنها در جمهوری اسلامی مرا سینه دیوار می گذارد اما فکر نمی کردم شماهم بهمین نتیجه می رسی که امثال من نباید نطراتشان را ابراز کنند متاسفم!!
    مانی جان ظاهرن تو با مذهب و پیامبران بستگی ات بیشتر است مانی پیامبر! :))
    از شوخی گذشته بنظرم اگر بتوانی انتخابی برای سرکوب بین مذهبیون و چپ ها داشته باشی همان کاری را می کنی که رژیم گذشته کرد. مارکس یک فیلسوف ماتریالیست بود ونظراتش را برمبنای دیالکتیک جهان بینی اش مطرح کرد و اعتقاد داشت که فلسفه نه برای توجیه جهان که برای تغیر آن است مطمئن باش همین امروز کاربرداین نطرات با بحران جوامع سرمایه داری بیشتر قابل لمس است و یادت باشد اگر امروز اسلامی ها قدرت پیدا کرده اند یک روزی همین قدرت را هم مذهب در اروپا داشت که با بیداری افکار مترقی به انزوا کشیده شد.ایکاش بجای اینکه برای کوبیدن چپ ها از فرصت سواستفاده کنی تو هم به این دو سوال مطرح شده از خُسن آقا جواب می دادی تا معلوم شود تفاوت ها با حاکمان جمهوری اسلامی در کجاست و اگر شماها قدرت بدست بیاورید با استدلالهای من در اوردی نظیر آنچه امروز به عنوان براندازان نرم مطرح می شود با کسانی که مانند شما فکر نمی کنند چه می کنید. آنچه باعث می شود دنیای بهتری بوجود بیاید نه دریا خون از کشتن و از بین بردن مسلمانان و چپ هاست که ادم را یاد قطعه معروف برشت می اندازد که…. روزی که می خواستند مرا دستگیر کنند دیگر کسی نمانده بود که بمن کمک کند…
    نانا عزیز ممنون از نظرت منهم مثل تو معتقد هستم و حتا در این نوشته هم بچشم می خورد که حجاب امروز سمبلیک است اما دفاع از آزادی پوشش را باید یاد بگیریم تا دیکتاتور درونمان را مهار کنیم
    روز جهانی زن را به همه آزاد اندیشان تبریک می گویم و جای شما را در مراسمی که داریم خالی/پر می کنم
    ———–
    پاسخ:
    پاسخ شما منفی است ترانه خانم. بنده به هیچ قیمتی حاضر به تایید، حمایت و تشویق فاشیزم مذهبی نیستم
    با فاشیزم باید با مشتهای گره کرده برخورد کرد. دموکراسی و حقوق بشر برای بشر است و نه حیوانی بنام فاشیزم.
    اگر شما هنوز پس از گذشت 30 سال قادر نیستید گام های بلند فاشیزم اسلامی را ببینید مشکل شماست نه من

  15. درود
    چند فیلم و کلیپ را در یوتیوب گذاشته ام: سنگ نبشته خشایارشاه- فروهر- حافظ- سعدی- تخت جمشید….
    فرصت کردی ببین صفا کن

  16. فربود says:

    با درود بر خسن اقای عزیز
    البته نظر و عقیده هرکس محترم است و اگر هم قرار باشد عقیده و نظر کسی هم نقد شود این شیوه حداقل در قسمت نظرات یک وبلاگ باید بدون خصومت و مودبانه بیان شود.خانوم ترانه تند رفتند و شما خسن اقای عزیز هم تند رفتید.
    البته از یک زن چپ بسیار بعید است که از یک چنین مقولات مضحکی جمله مورد اخیر که در نروژ اتفاق افتاده دفاع کند.این دموکراسی نیست،بلکه ترویج عقب افتادگی و خزعبلات اسلامی در پشت نقاب دموکراسی است.اگر این دموکراسی است پس باید این اجازه را هم داد که خانه های عفاف و هرزه خانه ها در کمال ازادی و قانون مداری به فعالیت بپردازند و با این مغلطه نیز این عمل را توجیه نموده و انرا به پای این بگذاریم که:خوب این خانه ها و افراد که به کسی ازار نمی رسانند اونها هم دوست دارند بدن خود را به دلایل مختلف در معرض استفاده دیگران بگذارند.
    و ایا این صحیح است؟
    دموکراسی زمانی میتواند مفید باشد که با حفظ موازین اجتماعی در جامعه پیشرفت را حاصل شود.راستش این کشورهای اروپایی هم دیگر شورش را در اوردند.این دموکراسی غرب اگر همین طوری پیش بره میتونه به رواج پوسیدگی در افکار افراد جامعه کمک کند.به قول خود شما خسن اقای عزیز باید به حال این دموکراسی سیکیم خیاری غرب خون گریه کرد.

  17. daryush says:

    جناب مانی؛
    با عرض پوزش ولی در قسمت کامنتها من عکسی از شما ندیدم!
    خواهش میکنم بحث رو شخصی نکن و منو با پدرتون و دوستان پدرتون گوشه دیور نزار..تاریخ رو هم بهتره شما هم که به قول خودت همه جوره یک چیزهایی رو لمس کردید مروری دوباری بفرمایید: رضا شاه در ٢٣ اذر ١٣۰٦از طریق رییس دولت اعلام کردکه پادشاه در همه حال مروج اسلام و حامی علمای دین بوده و خواهد بود!(تاریخ ٢۰ ساله ایران- ٤۰١/٤)
    جناب مانی مقام شاه و رضا شاه رو خیلی بالا بردی تا حد مارکس!!! این قابل بخشش نیست!! متاسفم که شما از خاطرات خوشی از پدر و دوران کودکی نداری ولی رفتار شما منو به یاد مجریهای تلویزیونهای ایرانی در لس انجلس می اندازه که همه خود رو به نوعی هنرمند میدونند…حالا هر کسی میتونه ادعا کنه که چپ چنین و بهمان ولی واقعیت رو نمیشه بدون استدلال پنهان کرد.

  18. آتش says:

    حسن آقا من بادیدگاه های تو اینجاموافقم . امروز احکام اسلامی هستند که سیاسی شده اند شاید اگر در یک زمانی دیگر و شرایط دیگری این بحث پیش می آمد موضوع شکل دیگری پیدا می کرد.. کودک با همان حجاب از همان کودکی در زندان ست ووقتی هم بزرگ شد در زندان بزرگتری باید با همان عقده هاو فشارهای روحی روانی دوران طفولیت ستم مضاعفی رادر اجتماع متحمل شود. همه این ها برای این ست که من امروز تحت عنوان آزادی پوشش از این ترشعات فکری ارتدکسی با نام مدرنیته دفاع میکنم . ضمنا حسن آقا بالاخره باید افکارچپ پویا یک جائی صف خود را ازدیگرچپولان مایل به راست و کمی راست و معتدل سوا کند و دراین میان هم تعارفات من بمیرم و تو نمیری چون پنیرسبزی ات را خوردم را کنار بگذاریم .

  19. دکتر لائیک says:

    ريشه يابي مقوله حجاب در اسلام
    “حرامزاده انسان هرچه خواست کرد و بر گردن خدا انداخت” سلمان رشدی
    حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احكام ضرورى دين اسلام است، اما جالب اينجاست بدانيد در 20 سال اول اسلام ، الله فراموش كرده بود از اول مسئله حجاب را به پيامبر ابلاغ واز طريق ايشان ترويج نمايند….خلاصه اون موقع بي حجابي بوده مثل زمان شاه!
    جالبتر اينكه(اگر كتاب عايشه را خوانده باشيد؟) عايشه دختر عمر ، دختر دورگه (وايلد تيپ اروپائي /عرب) ولي زيبا (پوست سفيد و موي قرمز!!) بوده خلاصه همه مرد هاي عرب سوسكخور تو كَفِش بودن!! از همه زرنگتر يعني محمد مياد تو 6 سالگي ( يعني در سن41 سالگي محمد) اين تيكرو ،عقد و در 43 سالگي با عايشه 7/8 ساله(355 روز قمري ضرب در 9 سال ميشه هشت سال و هفت ماه فيزيولوژيك!!) با ايشون همبستر ميشه ….( اشاره به بيماري پدوفيليسم يا بچه بازي!) … از اونجائي كه محمد در حرمسراي خود 300 كنيز داشته كه خلاصه وقت به عايشه زياد نميرسيده(موضوعات 18+) سپس ميگن به محمد كه قافيه رو باختي ! عايشه تريپ ميره با اين و اون ….
    يكهو رگ عرب سوسكخوري محمد گل ميكنه و بندگان خدا را ميبنده با آيات برائت از فساد عايشه و ارتباط ثابت شده با صفوان سياه پوست!!(اونم از طرف اوس كريم)!!…………….اما ميبينه چاره ساز نيست ! از اون به بعد براي اينكه مردانِ عربِ حشري نگاهشون به موهاي قرمز عايشه نيوفته آيه حجاب صادر ميشه يكهو!!…….عجججب!!!….. استاد احمد كسروي با استدلال متغن دلايلي رفرنشيال را متذكر شدند ،كه بد نديدم اشاره اي به نتايج تفحصات ايشان داشته باشيم و يادي از ايشون هم كرده باشيم…….
    يا أَيهَا النَّبِى قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يدْنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يعْرَفْنَ فَلَا يؤْذَينَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا; اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خود را بر خود فروتر گيرند اين براى آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند(!)
    يا نِسَاء النَّبِى لَسْتُنَّ كَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَقَرْنَ فِى بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى; اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر ]نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آن كه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد. و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت هاى خود را آشكار مكنيد(!)
    (كتاب همسر كودك محمد(عايشه) انتشارات دانمارك را نيز بخوانيد)
    خب با این وصف میبینیم که مسلمومونا شامل فاطی کوماندو های چادری و برادران بسیجی در اروپا میتینگ میدن و شعار روی پلاکارد مینویسن که ” به ما نگوئید با بدن خود چه کنیم ” !!!
    سئوال اینجاست در کشور های مسلمن هر نوع ÷وششی جایز و قانونی است اگر جواب بله است پس گشت ارشاد برای چیه ؟!!؟!؟!؟ مثبت پس بدون روسرس برین تو خیابون تا آخر عاقبت شما با زهذا کاظمی باشه…..
    ————–
    استاد فقید احمد كسروي در این خصوص چنين ميگويد :
    در اسلام زنان –و بطور كلي انسان ها- به دو دسته آزاد و برده تقسيم مي‌شوند. در صدر اسلام زن برده (كنيز) به كسي اطلاق مي‌شد كه يا يكي از واليدنش برده بوده يا بعنوان غنيمت در جنگ بدست مي‌آمد.
    بسياري از ما در ذهن خود تصويري ساده از مدينه داريم؛ تصويري نادرست كه با دروس تاريخي در مدارس به ما القا شده. به ما آموخته اند كه پيامبر به مدينه هجرت كرد و وقتي بدانجا رسيد مورد استقبال بي شائبه مردم قرار گرفت. اما واقعيت اين است كه از سال سوم هجري (شكست جنگ احد) تا آغاز سال هشتم (فتح مكه) پيامبر اسلام تحت شديدترين فشارها از سوي مردم مدينه بود. كشته شدن بسياري از مردان جنگي مدينه در جنگ احد، بي نظمي هاي نظامي در غزوه ذات الرقاع، محاصره مدينه و … باعث ايجاد گروه معترض بزرگي در اين شهر شده بود كه در اسلام آنها را منافقين مي نامند. از سوي ديگر كم رنگ شدن نقش قبايل در اداره شهر و اختلاط مهاجرين – كه از نظر فرهنگي اندكي پايين‌تر از مردم مدينه (انصار) بودند- با ساكنان مدينه اين شهر را بسيار مغشوش و نا امن كرده بود.[1]
    علاوه موارد ذكر شده بالا مسايلي چون تهمت رابطه نامشروع عايشه – همسر مورد علاقه پيامبر- با صحابه‌اي جوان بنام صفوان بن معطل[2]، اظهار علاقه آشكار بعضي از بزرگان قبايل مدينه به ازدواج با همسران پيامبر در زمان حيات و يا بعد از مرگ وي[3] ، نارضايتي بعضي از همسران پيامبر از وي كه جنبه اقتصادي يا زناشويي داشت و موجب ايجاد شايعات بسياري در مورد زندگي خصوصي پيامبر شده بود[4]، دو ازدواج بحث برانگيز پيامبر (ازدواج با زينب دختر عمو و همسر سابق پسرخوانده خود[5] و ازدواج با صفيه بنت حيي، اسير زيبا روي يهودي[6]) و بهانه جويي هاي بي پايان اعراب متعصب به اندك اهميتي كه در قوانين اسلام به زنان داده شده بود[7] پيامبر را مجبور كرد كه براي حفظ همسران خود و از دست نرفتن رشته امور، آزادي هاي نسبي اعطا شده به زنان در اوايل بعثت اش را يكي پس از ديگري در مدينه پس‌گرفته و با نزول آيات محدود كننده به حفظ زندگي شخصي خود، انسجام فكري مسلمانان و برقراري نظم در مدينه كمك كند.
    با اينحال پيامبر عليرغم اصرار بعضي از نزديكانش چون عمر براي وضع قانون اجباري شدن پوشش زنان[8] در برابر اين پيشنهاد مقاومت ميكرد[9] اما ابتكار عمل سران منافقين مدينه نهايتن موجب پذيرش اين مساله از سوي پيامبر شد.
    قضيه از اين قرار بود كه گروهي از منافقين و بيماردلان –به تحريك سران بعضي از قبايل- در اوج نا امني مدينه و درحاليكه شهر در آستانه جنگ داخلي قرار داشت براي مجبوركردن پيامبر به بازگرداندن قدرت قبيله‌اي بعنوان نيروي پليسي شهر شروع به آزار و اذيت و تجاوز جنسي به زنان در كوچه و خيابان كردند. هر زني در معابر عمومي ظاهر مي‌شد، مورد آزار يا تعرض (زنا) قرار مي گرفت. اين امر در مورد زنان اشراف و حتي زنان پيامبر نيز اتفاق مي افتاد. پيامبر براي حل اين مشكل نمايندگاني نزد اين افراد فرستاد. آنها در توجيه رفتار خود گفتد:«ما فقط با كساني كه فكر مي كنيم برده هستند، عمل تعرض (زنا) را انجام مي دهيم»[10]. آنها اعمال خود را با اين بهانه كه هويت برده‌ها از سايرين مشخص نيست توجيه كردند[11]. به اين دليل، آيه 59 سوره احزاب نازل شد كه در آن به همسران پيامبر توصيه شده براي تمايز خود از بردگان، جلباب خود را روي سر بكشند. از آنجا كه حفظ امنيت همه مردم ديگر امكان‌پذير نبود، اجبارا برقراري امنيت – با پوشش حجاب[12]- منحصر به افراد آزاد شد.
    حجاب زنان را به دو دسته تقسيم كرد: زنان آزاد كه تجاوز و خشونت عليه آنان حرام بود و زنان برده كه تجاوز به آنان جايز بود.
    حجاب، مظهر، نشانه و نماد عقب نشيني رسمي از اصول برابري بود كه محمد در ابتداي بعثت مژده‌اش را مي داد….
    حجاب -راه حل تحميلي عمر- كه بجاي تغيير طرز فكر، زنان را مي‌پوشاند و “بيماردلان“ را به زور از تغيير رفتارشان ناگزير مي كرد همچنان با گذشت 15 قرن اساسي‌ترين دستورالعمل در مورد زنان مسلمان محسوب مي شود.
    ————مراجع ————–
    [1] زنان پرده نشين و نخبگان جوشن‌پوش، فاطمه مرنيسي، نشر ني، صفحه 250
    [2] براي حل اين مشكل و تبرئه عايشه 17 آيه “نازل شده است“
    [3] روزي عُيَينه بن حِصن –رييس قبيله- به ديدن پيامبر (ص) آمد و در را فشار داد و بدون اجازه وارد خانه شد. پيامبر(ص) به او گفت: آيا نمي داني كه ادب حكم ميكند قبل از اينكه وارد خانه كسي شوي اجازه بگيري؟ او در پاسخ گفت: در زندگيم ياد ندارم از كسي براي اينكار اجازه گرفته باشم. سپس وي از پيامبر پرسيد: آن زن قشنگ كيست كه در كنار تو نشسته؟ … سپس پيشنهاد كرد كه پيامبر عايشه را در مقابل يك زن زيباتر‏، يعني همسر خود به او بدهد. (تفسير قرآن نيشابوري، دارالمعرفه. بيروت، چاپ دوم، ج22، ص 27)
    [4] براي حل اين مشكل آيه 51 سوره احزاب “نازل شد“.
    [5] براي حل اين مشكل آيه 37 سوره احزاب “نازل شد”.
    [6] صفيه همسر بسيار زيباي كنانه يكي از روساي قبايل يهود بود كه در جنگ خندق عليه پيامبر مي جنگيدند.(تفسير طبري، ج3، ص 1148). تا قبل از آن زمان و بعد از آن مسلمانان، زنان اسير شده در جنگ را بعنوان برده استفاده كرده و بطور رسمي با آنان ازدواج نمي‌كردند. اين مورد يكي از معدود مواردي در صدر اسلام است كه زن اسير شده به ازدواج رسمي رهبر مسلمين در مي آيد.
    [7] مثلن در سنت جاهلي اعراب، نه تنها زن رسمي هيچگونه حقي بر ارث شوهر نداشت بلكه خود چون اموال شوهر به ارث ميرسيد و وقتي پيامبر –در برابر خواهش يكي از همسرانش- مقرر كرد كه سهم ناچيزي از ارث شوهر به زن برسد با مخالفت‌هاي شديد اعراب روبرو شد.
    [8] نيشابوري، تفسير غرائب القرآن، در هامش تفسير طبري، ج 22، ص 9.
    [9] زنان پرده نشين و نخبگان جوشن‌پوش، فاطمه مرنيسي، نشر ني، صفحه 27
    [10] ابن سعد، طبقات، ج8، ص 176 – تفسير طبري، ح22، صص45 به بعد – بخاري، صحيح،ج3‏، صص 254 به بعد
    [11] در آن زمان مرسوم بود كه اعراب زنان برده خود را به فاحشگي وادارند چراكه فرزندان يك برده خود برده محسوب شده و صاحبان آن مي توانستند آنها را بفروشند. بنابراين تجاوز به زنان برده قاعدتن عمل چندان ناشايستي بحساب نمي‌آمده!
    [12] نخستين آيه “نازل شده“ در مورد حجاب كه به آيه حجاب معروف است اصولا در مورد پوشش زنان نبوده و بمنظور جدا كردن محيط زندكي شخصي و عمومي پيامبر – كه تا قبل از اين يكي بود- نازل شده و كاهش آزادي ها و فعاليت هاي اجتماعي زنان پيامبر درپي داشت.

  20. مانــی says:

    ترانه عزیز
    نه اشتباه میکنید من ارتجاع سیاه مذهبی را از هرچیز دیگر خطرناکتر میدانم. من نمیدانم چرا شما فکرمیکنید هرکس که چپ نیست طالب کشتار و سرکوب است. من خواهان جامعه ای هستم که مثل همینی که توش زندگی میکنم چپ و راست و بالا و پایین بتوانند آزادانه ابراز عقیده و تبلیغ کنند. تا وقتی هم که به آنجا نرسیم همین جمهوری اسلامی ها برما حاکم میشوند
    داریوش عزیز:
    رضا شاه کبیر نه تنها در حدمارکس بلکه بسیار از او بالاتر است.
    مارکس اگر ایران زمان احمدشاه فاجار را که پراز مرض و کثافت و عقب ماندگی و فقر بود دستش میدادند چه گلی میخواست بر سر ایران بزنه؟
    متاسفانه ایراد چپی ها همین است که آنچنان از این خاندان نفرت داشتند که به هرقیمتی میخواستند از آنها خلاص شوند و یار خمینی شدند.
    دوست عزیز مسئله یه نفر و دونفر نیست. همه حتی خود شما از دوچیز نفرت دارید یکی امپریالیسمی که ازش همیشه به عنوان هیولا نام میبرید و دوم خاندان پهلوی!!!
    اگه شما یه چپی را پیدا کردید که اینطور نباشه اونوقت من اسممو عوض میکنم .
    اینها از زور نفرت از شاه زیر عبای خمینی رفتند و هنوز هم درصد بالاییشان به خاطر این خیانت از مردم عذرخواهی نکرده اند

  21. مانــی says:

    من از همه عزیزان میخواهم بیطرفانه قضاوت کنند که مبارزه با اسلام و مظاهر اسلام در چه دوره ای در کشور ایران انجام شد؟
    این حجاب مذلت بار فقط و فقط درهمان دوران پهلوی توسط رضا شاه از سر زنها برداشته شد
    حق رای در زمان پهلوی به زن داده شد
    اینها اگر مبارزه با اسلام نیست پس چیست؟
    آیا رضا شاه میتونست بیاد توی خیابون داد بزنه بگه آآآآآی دیگه هیچکس مسلمون نباشه؟
    مبارزه با اسلام از نظر شما چیه دیگه؟
    توی کل این تاریخی که ما داریم همیشه سر زنهای بدبخت ایران یه تیکه پارچه بوده فقط و فقط در این دوران کوتاه پهلوی و فقط و فقط بخاطر شخص رضاشاه این اتفاق افتاد و دیدید که بعدش هم دوباره همون نکبت اسلام و مظاهرش برگشت
    اینجا بحث شاه و این حرفا نبود . منو ببخشید که اینا رو گفتم. ولی زورم میاد که عده ای از دوستان چپ ما اینهمه بی انصاف هستند و یکی از دلایل گرفتار شدن ما به دام اسلام هم همین تفکرات عجیب و غریب بود.

  22. ترانه says:

    خُسن آقا عزیز امیدوارم مرا ببخشی که غیر از لینک مطلب، خود متن را هم کپی کردم می دونی که از این کارها نمی کنم اما فکر کردم با این بحث های مطرح، تکرار تاریخ قربانیان راه آزادی را هم نگاهی بکنیم بدنیست.
    http://www.peykeiran.com/article_body.aspx?ID=13179
    تکرار تاریخ- تکرار جنایت از مونمارت تا خاوران
    فریبا مرزبان
    مونمارتMontmartre تپه ای است معروف در یکی از بخش های شمالی شهر پاریس، در ارتفاع 130 متری با چشم اندازی زیبا که روزانه جمعیت کثیری را برای بازدید و تماشا به خود جلب و جذب کرده است. بر بالای این تپه، کلیسای زیبایی واقع شده که با اهدافی خاص طراحی و ساخته شده است. کلیسای مونمارت، در حقیقت بر روی اجساد و جان بسیاری از مبارزان و انقلابیون شهر پاریس بنا نهاده شده است تا گسترش و وسعت جنایات انجام شده در آنجا را بپوشاند. پس از شورش های مختلف داخلی و انقلاب سال 1870، حکومت طبقه متوسط برای دفاع از پایتخت در مقابل سپاهیان آلمانی، کارگران را مسلح کرده و گارد ملی بوجود آورده بود. اما طبقه متوسط فرانسوی از کارگران خود بیشتر ترسیدند تا از لشگریان هومن تزولرن. پس از تسلیم پاریس، حکومت جمهوری درصدد خلع سلاح کارگران برآمد؛ اما کارگران پاریس از تسلیم سلاح هایی که داشتند امتناع کردند.
    در 18 مارچ 1871 درگیری مسلحانه میان دولت فرانسه و کارگران روی داد و در این نبرد خونین کارگران پیروز شدند و شهر پاریس به دست آنان افتاد؛ و در 18 مارچ در پایتخت، حکومت کارگری، به نام کمون (کمون پاریس) برقرار شد. قحطی و شکست فرانسه در جنگ با دولت پروس و تسلیم در برابر صدراعظم آلمان از دیگر علل بروز کمون پاریس بودند؛ به اضافه اینکه حدود نیم میلیون از جمعیت دو میلیونی پاریس را کارگران تشکیل می دادند.
    این حکومت که حکومتی محلی خوانده می شود با مشارکت و توطئه و تبانی مذهبیون، بورژواها و خرده بورژواها، دوام نیاورد و دیری نپایید که نبرد شدیدی میان نیروهای انقلابی و ضد انقلاب در گرفت. آخرین مدافعان کمون پاریس بعد از یک پایداری دلیرانه در برابر لشگریان طبقه متوسط به خاک و خون در غلطیدند و آن گاه هفته ها و ماهها قصاص از شرکت کنندگان در انقلاب طبقه کارگر در جریان بود. بسیاری از آنها را با گیتوتین گردن زدند و انقلاب کارگری در پاریس بطور کامل در هم شکست. آمارهای موجود نشان می دهد در نبرد کمون پاریس نیروهای دولتی بیش از 20000 کمونار را کشته و 38000 تا 43000 نفر را اسیر کردند که اغلب آنها به مناطق مستعمره نشین فرانسه در گویان تبعید شدند.
    به اعتراف بسیاری از رهبران جنبش های کارگری و سوسیالیستی، کمون پاریس با وجود شکست خونبار در پایان، بزرگترین رویداد در تاریخ مبارزات کارگری شناخته شده است. قوانین بحث برانگیزی که اعلام داشت و پایان آن که با شکست شدید کمون و اعدام گسترده شرکت کنندگانش همراه بود؛ آن را به یکی از مهم‌ترین دوره‌های سیاسی- تاریخی تبدیل کرده است. طبقه زحمت کش جهان توانست برای اولین بار بر اساس تجربه ی طبقه خود ببیند که انقلاب زحمتکشان چیست، هدف آن کدام است و چه راههایی را باید پیش گیرد؟
    همینکه کمون از کار انحلال ارتش دائمی و پلیس، این دو ابزار قدرت مادی دولت سابق، فراغت یافت درصدد برآمد تا ابزار معنوی سرکوب و اختناق توده ها یعنی قدرت کشیشان را نیز در هم شکند، این بود که فرمان انحلال همه کلیساها و مصادره اموال آنان را در مقیاسی که مالک شمرده می شدند تصویب کرد.
    برابری- برادری- آزادی، کمون پاریس. کمون دولت و مدرسه را از دین پاک کرد، و احکام اعدام و مرگ را لغو نمود. شکنجه و گیوتین را برچید. پست ها را به خادمین واقعی مردم سپرد و دستمزد آنان را در سطحی نه بالاتر از مزد کارگران قرار داد. سندیکا و کمیته اتحاد زنان در هر مرحله تشکیل داده شد. آزادی بی قید و شرط مطبوعات را برای 2 ماه (72 روز) به ارمغان آورد. زندانیان سیاسی آزاد شدند. روزنامه نگاران و کاریکاتوریست ها عصر شکوفایی مطبوعات را تجربه کردند. همه افراد در شهرداری های مناطق خود ثبت نام کرده و برایشان کلاس های آموزشی و فنی تدارک دیده شد.
    ضد انقلابیون پس از استقرار، تپه مونمارت را که تا آن موقع پایگاه انقلابیون بود به تصرف خویش در آوردند و تلاش بسیار کردند تا مونمارت را از آثار به جای مانده از وجود انقلابیون پاک کنند. سعی کردند با تبلیغات مسموم مذهبی، تاثیر تاریخی کمون را در جامعه خنثی کرده و آنها را به دوزخیان تشبیه ساختند. استفاده از این شیوه، حربه دائمی مذهب است. ستون ها و مجسمه هایی بنا کرده اند تا قدرت مذهب را نشان بدهند که نیروهای شیاطینی و کافر را از پای در آورده و در این ستونها در زندان خویش حبس کرده اند. انقلاب شکست خورده بود و نیرویی از انقلابیون تسلیم زور مذهب نشد.
    درگیری میان انقلابیون و ضد انقلاب خلاصه شده در تپه های مونمارت نبوده است؛ در مناطق شهر، اماکن و ساختمانهایی که در تصرف انقلابیون می بود به صحنه زد و خورد تبدیل گشتند.
    دیری نپایید که مبارزه از خیابانها و از درون سنگرها به گورستان کشیده شد. ارتش تا عصر 28 ماه می آخرین مبارزان را تیرباران کرد و 147 نفر در گورستان پر لا شز pere la chaise به سینه دیوار سپرده شدند؛ این دیوار به دیوار کمون آرا معروف شده است. گورستان پر لاشز در شورش 1804 ساخته شد که محوطه ای از آنجا را برای افراد غیر مذهبی اختصاص داده بودند؛ و کمونیستها را در آن محل به خاک می سپردند. چهره بسیاری از شخصیتها بر روی سنگهای دیوار این گورستان دیده می شود؛ و همچنین تابلوی بزرگی برای مبارزه با فراموشی و گرامی داشت خاطره انقلابیون بر دیوار نصب شده است که بر روی آن نام 147 نفر دیده می شود. همه ساله، حزب چپ فرانسه، در ماه می اقدام به برگذاری مراسم سخنرانی و جشن در آنجا می کند؛ و جمعیت کثیری در مراسم حاضر می شوند؛ بر اساس آمار موجود در یکی از مراسم 600000 نفر شرکت کرده اند.
    بطورکلی این گورستان، یکی از مکان های پر بازدید کننده در شهر پاریس است؛ دارای کشش و ویژگی های ویژه ای است. بسیاری از انقلابیون در آنجا به خاک سپرده شده اند. نام بسیاری از نویسندگان و شعرا که جلای وطن کرده اند در این محوطه دیده می شود؛ که اغلب آنها افتخارات جامعه ادبی و فرهنگی جهان امروز بشمار می روند؛ صادق هدایت و دکتر غلامحسین ساعدی، عبدالرحمن قاسملو، صادق شرفکندی، مادر سنجری، پدر فضیلت کلام از جمله ایرانیانی هستند که در آنجا آرمیده اند.
    از دیگر محلات و مراکز نبرد انقلابیون فرانسه با ارتش خائن ملی (بیسمارک) پانتیون Pantheon (موزه مشاهیر) است که در 1789 همزمان با شروع انقلاب فرانسه به فرمان انقلابیون از کلیسا به Mausoleumتغییر پیدا کرد. این موزه 2 بار در انحصار کلیسا بود و سرانجام به مصادره انقلابیون در آمد و در 1871 آخرین دژ مقاومت پس از یک هفته درگیری در هم شکست. لوحه های یادبود با ذکر اسامی مبارزان در درون موزه به چشم می خورد؛ و یادآور کسانی است که در طول انقلابات به دست ارتشیان کشته شدند.
    تکرار تاریخ- تکرار جنایت، پایانی ندارد، و تا ظلم هست مبارزه هم هست- مدتی بعد مجدداً انقلابیون به قدرت رسیدند، بیسمارک دشمن ملی لقب یافت؛ انقلابیون انتقام خون های ریخته شده را گرفتند و دمار از ضد انقلاب درآوردند. در طول تاریخ چنین بوده است همه میراث خواران انقلاب بی تردید مجبور به پس دادن تمام وام تاریخ خواهند بود.
    از مونمارت تا خاوران- تاریخ زنده. تاریخ ایران همچون تاریخ کشور فرانسه خونبار بوده است و پی در پی آبستن حماسه های خونین و قیام در مقابل بی عدالتی است. رویدادها و حوادث مختلف در یک صد ساله اخیر بیان کننده نیاز اجتماعی مردم به تحولی واقعی است. انقلاب مشروطیت، بیرون راندن سلطنت پهلوی، انقلاب 1332، میرزا کوچک خان جنگلی، آذربایجان و پیشه وری، ستارخان و باقرخان، واقعه سیاهکل و انتخاب مشی چریکی و سرانجام انقلاب1357 برای خشکاندن ریشه ظلم و استبداد بوده اند؛ و نباید این حوادث را تصادفی ارزیابی کرد.
    پس از انقلاب 1357 در درون نظام جابجایی قدرت انجام شد؛ نظام شاهنشاهی سرنگون شده و حکومت مذهبی به روی کار آمد و جای آن را گرفته است. شور انقلابی که از میان جان مردم زبانه می کشید؛ می رفت آنها را از درون بسوزاند و به شعور انقلابی تبدیل بشود، در دام مذهب افتاد. نباید فراموش کرد که اساساً انقلاب ایران کارگری نبود؛ به همین دلیل مذهب در انقلاب نقش بازی کرده و انقلاب مسیر خود را طی نکرد. بواسطه خرده بورژواها شعار “ارتش برادر ماست” جای “ارتش خلقی به پا می کنیم” را گرفت. اسلام به روی کار آمد و مجریان قوانین اسلامی خود را حامی مستضعفان نامیدند؛ و مساجد، سنگر مستضعفان شدند.
    شعار اصلی انقلاب که تامین آزادی و استقلال بود تحقق نیافت. انقلاب ربوده شد، حکومت، حکومت، زحمتکشان نبود و تا امروز نه کارگری به مسند قدرت رسیده و نه قانونی است که از او حمایت کند. بر خلاف کمون پاریس که بر آمده از جان مردم بود و برای مردم کار کرد؛ جامعه روحانیت ایران نه تنها حکم اعدام و شکنجه را لغو نکردند بلکه، سرکوب آزادیخواهان در دستور کار دولت قرار گرفت. به جای ارتش خلقی، سپاه پاسداران و کمیته ها با هدف سرکوب و از میان بردن نیروهای انقلابی و همچنین برای خنثی کردن خطرات احتمالی کودتا توسط ارتشیان سابق، تشکیل گردیدند و در اولین حرکت زنان و بیکاران را سرکوب کردند.
    با از بین بردن آزادی های فردی- اجتماعی، سیاسی، توسط جمهوری اسلامی زندان و تخت و شلاق پاسخ آزادیخواهان شد و در برنامه اصلی جکومت قرار گرفت. در سال1358 جنایات در ترکمن صحرا آغاز شد و به سرکوب اهالی، کردستان، خوزستان، دانشجویان و بیکاران در سایر شهرها انجامید. دولت مستضعفین، برای بقای خویش، مستضعفان را سرکوب کرد. دیری نپایید که آیت اله خمینی رهبر جمهوری اسلامی فرمان مرگبار خود را در خرداد ماه 1360 صادر کرد: بگیرید و بکٌشیدشان در هرجا، در همه جا. تاریخ تکرار می شود؛ جنایت تکرار می شود از مونمارت تا خاوران. متعاقب این فرمان، جمعیت کثیری از جوانان به جوخه های مرگ سپرده شدند و دسته دسته مبارزان و آزادیخواهان تیرباران گردیدند. سرکوب آزادیخواهان یک دهه به طول می انجامد و جنایات دهه شصت را پدید می آورد که در نیم قرن گذشته بی سابقه بوده است. آمار واقعی کشتار پس از این همه سال مشخص نشده است؛ تنها و تنها مکان هایی شناسایی شده اند که در آنجا جنازه مخالفان جمهوری اسلامی بصورت فردی یا دسته جمعی دفن شده اند.
    میراث خواران انقلاب با از میان بردن اسناد و اطلاعات واقعی در باره چگونگی سازش های روحانیت و دربار پهلوی در قبل از انقلاب، تلاش می کنند نقش قهرمانان ضد سلطنت را بازی کنند. در حالیکه ضد قهرمانان واقعی در کشور هستند و از همین روست به دشمنی با اعدام شدگان پیش از انقلاب برخاسته اند؛ دشمنی و کین با آنها که برای ایرانی آباد و آزاد مبارزه کردند. قطعه 33 در غرب بهشت زهرا در شهر تهران است. در آنجا نام انقلابیونی دیده می شود که با نظام شاهنشاهی در ستیز بودند و مسلم این است که اغلب آنها طرفداران طبقه کارگر بودند و برای رهایی زحمتکشان مبارزه می کردند. با وجود اینکه سلطنت پهلوی سقوط کرد؛ از چگونگی اعدام و مرگ بسیاری از مخالفان اطلاعاتی در دست نیست. حکومت جمهوری اسلامی که میراث خواران انقلاب هستند در سال 1383 قصد داشت که این قطعه را تغییر بدهد تا نشانی از مبارزات مردمی و نامی از فرزندان راستین انقلاب و خلق بر جای نماند. در این قطعه نام مبارزانی دیده می شود که لرزه بر اندام ساواک انداخته بودند و جمهوری اسلامی با کینه و دشمنی با انقلابیون سعی در کتمان و نابودی نام مبارزان واقعی دارد؛ نام کسانی چون:
    مرضيه احمدی اسكوئی- بيژن جزنی -حميد اشرف- كرامت الله دانشيان- خسرو گلسرخي – مسعود احمد زاده- مصطفی جوان خوشدل- محمد چوپانزاده- بهروز دهقانی- محمد كاظم ذوالنوار- علي اكبر صفايي فراهاني- حسن ضياء ظريفی- همایون کتيرايی- محمود شامخی- اصغر صفائی- محمد حنيف نژاد- علی اصغر بدیع زادگان- سعید محسن – نزهت السادات روحی آهنگران- عزيز سرمدی – مهدی رضایی – حبيب برادران خسروشاهی- محمد آبشناس – بهرام طاهر زاده- علی باکری- عزي برزنده شيرازی- اشرف اسكندری- علی اكبر اسكندری- شكرالله اسكندری- مشعوف كلانتری- علی میهن دوست- محمود نمازی- اسماعيل اكبريان- فرهنگ بيگدلی- حسن مافی – مهدی برنجكار- خدامراد شاهسون- علی خوشبختی- فاطمه رحيمی- محبوب بهروزی- اكبر رجبی- رمضان بيك محمدی- معصومه خوش قدم شكوری- اسحق عزيزی- هوشنگ ترگل- حسين تندرلو- محمد تقی قشقائی- احمد دليريان- منصوره رياحيمی- توكل عسگری- ناصر كريمي- فاطمه كربلائی مطلب- احمد جليلی افشار- اسماعيل افشارها- حسين بيگی- علی اكبر حاجی فرج- جعفردارايی- مرتضی صالحی- علی رضا اردلان- رقيه سلطانی- ربابه تقی زاده- رحيمه حسينی- عباسعلی كريمی- سعيد شايسته پور- فاطمه جان نعيمی- جمشيد جاويد تهرانی- قاسم غريبه- بهار دروند- غلام راهداری- محمد موسی حيدری- عجب خوش الفتی- حسين رستمی- فاطمه سلطان قبادی- سيف الله آشوری زاده- سعيد فردی- فاطمه يوسفی- حسن عباسی- محمد مهدی نداف – عقيل احمدی- سلطانقلی شعبان- ناصر مدني- جواد ابراهيمی- حاجيه چوپانی- احمد نصيری- محمد بازرگانی- پرويز حكمت جو- منيژه ابراهيم زاده- دولت جفرودی- نگار صفاری نژاد- عظيم اسماعيلی- رمضان طاهرخانی- تاجر قريشی- مارال ايامن- كلثوم نادری- علی اكبر فريدون جعفری – يدالله يونسی- مقصود علی سميعی- گوهر علی نژاد- محمد صالحی نهاوندی- احمد شجريانی – محمد گيوه كش- معصومه شعبانی ناصر صادق- عباس معروف – رعنا وظيفه شناس- مريم طوايفی- علی اكبر علائی بيرك سفلي- جلال غزنوی- صياد كشاورز بهستانی- حسين محمودپور- علی كيانی پوران- اكبر نظامی تقاعدی- منصور مختاری- علی كليوند- جعفرمرادی- رحمت الله منيرنژاد.
    به جز اینها مکان های بسیاری وجود دارد که یا ناشناخته اند و یا حکومت درصدد نابودی و محو آنان است. گورستان خاوران که جمهوری اسلامی خود آن را آباد کرده است، یکی از محل هایی است؛ که بخشی از اعدام شدگان کمونیست را در دل خود دارد. محوطه ای است حدود 60 متر در دو قطعه در جنوب شرقی تهران که سالهاست خانواده جان بر پیمان گذاشته ها، روزهایی بخصوص در آنجا گرد هم می آیند و به برگزاری مراسم و سرودخوانی می پردازند.
    جمهوری اسلامی از نصب هرگونه تابلو و نشانه ای در آنجا خودداری کرده است. با گردهمایی خانواده ها مخالفت می کند؛ و آنها را در حین برگذاری مراسم مورد حمله قرار می دهند و عده ای را به باد کتک می گیرند تا متفرق شده و محل را ترک گویند؛ و همه ساله تعدادی از خانواده ها را برای بازجویی و سوال و جواب احضار می کنند.
    در سال 1384 طرح ساماندهی و بازسازی خاوران با مقاومت خانواده ها روبرو شد. آنها طی بیانیه ای اجرای طرح را در گرو این دانستند که نام و نشان، چگونگی و زمان اعدام و محل دفن جان باخته گان روشن شود. این طرح مسکوت ماند؛ و حدود 2 سال است از تبدیل خاوران به پارک و فضای سبز سخن گفته می شود که با مقاومت خانواده ها و بازماندگان روبرو بوده است.
    بر اساس گزارشات موجود، حکومت کلنگ ویرانی بر خاوران زده و با بولدوزرهایش درصدد است نشان های به جای مانده از جنایات خویش را از میان بر دارد. بازسازی این اماکن با این هدف دنبال میشود که پاک کنند؛ زمین را پاک کنند از نام و یادشان. تصمیم دارند این خاک خوب، خاوران، که نمادی از مبارزه و مقاومت یک نسل در یک دهه است را از میان بردارند تا ابعاد جنایات مشخص نشود؛ آثار به جای مانده از جنایت پاک شود و دیگر سرود سر آمد زمستان در آن قطعه شنیده نشود.
    با گذشت دهه ها آمار واقعی و محل اعدام شدگان که بسیارشان حکم به آزادی داشتند؛ مشخص نشده است. در حال حاضر اسامی 5000 – 4000 از اعدام و حلق آویز شده گان در سال 1367 انتشار یافته است. آنها که در 1367 اعدام شدند؛ در بی دادگاههای اسلامی محکومیت زندان گرفته بودند. کشتار 67 قتل عام زندانیان سیاسی بود و جنایت بر علیه بشریت. بدین سان جمهوری اسلامی (ضد انقلابیون) قصاص شرکت در انقلاب 57 را کرد.
    اکنون، با پی گیری و درخواست خانواده بازماندگان، فعالان سیاسی و دانشجویان، سازمان عفو بین الملل و دیده بان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد ضمن محکوم کردن این اقدامات از دولت ایران خواسته اند عملیات خود را متوقف کنند؛ و خاوران، تاریخ زنده و سند محکم تا مشخص شدن ابعاد جنایات دست نخورده باقی بماند.
    بخش های وسیعی از شهرستانها و روستاهای آباد یا پرت، با نشان و بی نشان،” لعنت آبادی” های بیشماری که تا به امروز شناسایی شده اند؛ تاریخ زنده ایران هستند دهها و صدها گورستان، که رژیم قصد دارد یکی بعد از دیگری از میانشان بر دارد تا نشانی از آنها نماند. محل و مکان هایی که تا کنون شناسایی شده اند عبارت اند از:
    آمل: خيابان طالب آملی موازی استاديوم آمل
    اراک: اتوبان اراک – بجنورد6 کيلومتری اراک
    اروميه: روبروی ساختمان صدا و سيما، بلوار راديو تلويزيون ، قبرستان شهر
    اصفهان: قطعات5- 7-8-9-41 و چند قطعه ديگر انتهای باغ رضوان
    اصفهان: باغ کاشفی
    اصفهان: قبرستان تخت فولاد
    اصفهان: بازداشتگاه سيد علی خان واقع کمال اسماعيل و چند نقطه ديگر
    اصفهان: يک قبرستان دور افتاده بالای قبرستان ارامنه
    اصفهان: دهکده ای بنام قدريجان نجف آباد اصفهانتهران: جاده خاوران ، پشت گورستان ارامنه جنب گورستان بهايي ها
    اهواز: جاده کوت عبدالله نزديک گورستان بهشت آباد
    اهواز: بزرگراه سوسنگرد ، پشت روستای آفاق ، نزديک گورستان جهاد و چند نقطه ديگر
    ايلام: امامزاده صالح آباد دست چپ روی تپه
    تبريز: گورستان پشت جاده قديم تبريز ، خيابان راه آهن گورستان وادی رحمت
    تهران: بهشت زهرا ، قطعه 33 و برخی نقاط پراکنده ديگر
    رشت: گورستان قديمی واقع جاده رشت به لاهيجان قسمت پرت افتاده ای از قبرستان تاز آباد
    زاهدان: جاده بهشت مصطفی گورستان زاهدان خيابان گاراژ
    شيراز: گورستان قديم
    شيراز: قطعه 38 دارالرحمه
    شيراز: ميدان تير “چوگياه” ، که محل تير باران کردن زندانيان نيز بوده است
    شهسوار: قبرستان قديمی شهر و نقطه ای پرت
    کرمانشاه :باغ فردوس ،جاده سيلو ، نزديک قبرستان کودکان
    گناوه: قبرستان قديم نزديک امامزاده
    گرگان: گورستان بهاييان راه جوپاری بهشت زهرا
    گچساران: گورستان بهائيان
    لاهيجان: گورستان قديمی سيد مرتضی کاشف غربی منطقه کاروانسرا بار و چند محل ديگر
    لنگرود: گورستان وادی شه قسمت انتهای ضلع غربی
    لنگرود: پشت غسالخانه معروف به مشهدی اسماعيل باغ و گورستانهای اطراف چمخاله و روستای جاف و چند نقطه ديگر
    مشهد: بعد از هاشم آباد ، جاده اصغريه و برخی نقاط پرت گورستان قديم
    همدان: جاده ملاير گورستان باغ بهشت زهرا
    24/ 02/ 2009
    فهرست منابع
    پاره ای نظرت در باره کمون پاریس- کارل مارکس
    درسهایی از کمون پاریس- تروتسکی
    کمون پاریس – سازمان چریکهای فدایی خلق

  23. daryush says:

    جناب مانی؛
    انزجار از خاندان شاه منحصر به چپ نیست!! به قول رفیق بردیا:
    در اینکه بورژوازی ایران همواره جبون و بی دل و جرعت تر از همقطاران خودش در جهان بوده٬ تاریخ بورژوازی ایران جای شکی باقی نمی زاره. بورژوازی جهانی در بسیاری از نقاط جهان از خودش خلاقیت و دل و جرعتی نشان داده که در همان مقاطع لااقل به نفع خودش و طبقه ای که از آن دفاع می کرده٬ بوده است
    بورژوازی ایران٬ در تمام مقاطع تاریخی و حساس نه قادر بوده خلاقیتی لااقل درحد بورژوازی جهانی نشان بده و یا حتی جربزه ای در حد همقتاران خودش در سطح جهانی و برعکس همواره در مقابل دیکتاتوری مطلقه جا زده و فرار و برقرار ترجیح داده٬ از صدر مشروطیت گرفته تا این دو پهلوی های اخیر که با کودتا روی کار اومدن و به دستور اربابان امریکایی-انگلیسی “فرار”ها را بر قرار ترجیح دادن
    حالا از اونا بدتر این کودن های تاریخی هستن که بعد از فرار و مرگ این پهلوی ها ٬ کماکان شعاری رو تکرار می کنن که هم از نظر تاریخی بی معنی هست هم از نظر سیاسی بی مسما
    این “جاوید شاه”گویان کودن اصلا درک نمیکنن که زمانی شاه این شعار رو برای کاسه لیسان خودش ساخت٬ زنده بود و خواب هایش٬ امام رضا به او قول حفاظت و جاویدانی میداد٬ اما٬ با قیام باشکوه بهمن ماه و فرار شاه٬ سلطنت لااقل خاتمه یافت
    آقامانی شما هم اگر بسیار سلطنت طلب هستی بهتره شعارت رو بروز کنی
    پیشنهاد های من برای بروز کردن شعار شما
    ١-پیش بسوی کودتایی دیگر-زنده با سلطنتی دیگر
    ٢-امریکا کمک کن٬ شاه دیگری برقرار کن
    ٣-مرگ بر دیکتاتوری شیخ٬ زنده باد دیکتاتوری شاه(و یا برعکس)هر دو کار می کنن
    ٤-دوشاه فرار کردن و مردن٬ تا سه نشه بازی نشه

  24. ترانه جان تا کی می‌خواهیم شعار بدهیم!؟ این همه کشته شده به قول بعضی شهید به چه درد می‌خورد وقتی که ما بجای پیشرفت هزار قدم به قب رفته‌ایم.
    دوست عزیز من این روزها وقتی فیلم دادگاه خسرو گلسرخی که خود سمبول آزادی و انقلابی گری بود را می‌بینم از همه چیز مایوس می‌شوم. یادت می‌آید اشاره گلسرخی را به علی و حسین و مهملاتی از این دست!؟
    دوست من این شعار ها برای فاطی تنبان نمی‌شود، ملت ایران گرسنه هستند و زیر یوغ قرون وسطایی ترین رژیم جهان “اسلام” و شما می‌خواهید از حقوق این جانوارن دفاع کنید.
    کمی بیدار شوید مطمئنما اگر این شهدایی که نام بردید امروز زنده بودن همگی با من هم عقیده بودند نه با شما.

  25. آتش says:

    ترانه جان نوشته ات را خواندم تاریخ را نمی شود تحریف کرد اما می شود که از آن درس گرفت .این ربطی به این موضوع ندارد حق ازادی پوشش .. بعد حتما می گویی احترام به زورگویی و حق مالکیت خانواده ها هم باید محفوظ باشد .. مفاهیمی مثل کودک یا حق احترام به بزرگترها و یا حق قیمویت والدین به فرزندان و غیره .. من می گم چپ باید گام های جلوتر از توده های ناراضی بردارد یعنی انتظار دارم . کسی که خودش را چپ رادیکال می داند احترام به حق پوشش را تا زمانی که مذهب نقش تعیین کننده در سیاست و زندگی اجتماعی مردم را دارد باید کنار بگذارد ..
    عزیز مسئله پوشش الان سیاسی ست این را نمی بینی ؟؟. اول این را مد نظر بگیریم بعد می توانیم ادعا کنیم که رادیکالیسم به درست اعتدال نمی شناسد .. فراموش نکن روزی که مارکس می گفت مذهب افیون توده هاست امروز دیگر از افیونی کارش گذاشته ست و انسان را سر می برد و قاتل توده هاست .از تو انتظار دیگری داشتم

  26. حمایت وبلاگنویسان ایران و افغانستان از جنبش زنان بمناسبت 8 مارس

  27. مانــی says:

    داریوش جان
    خودت به نوشته خودت نگاه کن ببین چقدر کینه و نفرت از آن میبارد
    عزیز من بیدار شو
    این نسل جوون ایران عده ای طرفدار جمهوری سکولار و حامی دکتر مصدق وعده ای هم خواهان بازگشت پادشاهی هستند ولی باورکن دیگه هیچکس طرفدار این شعارهای پوچ کمونیستی شما نیست
    عزیز من گذشت زمان این شعارهای شما
    وای که بااین حرفهایت یاد اون جلسه های احمقانه چپی ها در خونه مون میفتم که یه مشت چپی یخ زده دور هم مینشستند و شروع به بحث های حال به هم زن میکردند . اگر سه ساعت به حرفهای پرت و پلایشان گوش میکردی همش چندتا کلمه رو میشنیدی
    – امپریالیسم
    – بورژوا
    – کودتای شاه و سلطنت
    بعدش هم همه شان پا میشدند میرفتند و از فردایش نوکری آخوندها را میکردند.
    داریوش جان به حدی این حرفها برای من تکراری و مسخره شده که دیگر فقط میخندم.

  28. مانــی says:

    وقتی من میگویم این چپی ها همشون نسبت به “امریکا” و “پهلوی” آلرژی دارند میدانم چه میگویم
    آقای داریوش میفرمایند:
    “امریکا کمک کن شاه دیگری را برقرار کن”
    !!!!!!!!!!!!
    ایشان و همه چپی ها نمیتوانند این را هضم کنند که همین امریکا کمک کرد تا شاه سرنگون شود
    بعد میگویند چرا جوانها طرفدار ما نیستند!! خب عزیز من جوون دلشو به چی چی شما خوش کنه؟
    جوون عاشق امریکا و مظاهر امریکاست
    جوون عاشق مدرنیسمه
    ولی شماها یخ زده هستید
    جوون عاشق زیباییه ولی این زنهای کمونیست رو که آدم میبینه یاد مادرفولادزره میفته همشون خودشونو مثل “جن” درست میکنند و فکرمیکنند اینجوری خیلی مردمی بنظر میان!!!
    اگر حرفهای منو باورندارید یه نگاه به کانال تلویزیونی کمونیستها بندازید ببینید ریخت و قیافه زنهاشون چه جوریه. همه عین دیو !
    اینجوری میخواهید طرفدار جذب کنید؟

  29. مانــی says:

    همه دقت کنید
    ترانه و داریوش هردو از من ایراد گرفتند که چرا آنها را با دوستان پدرم “سینه دیوار میگذارم”
    به من اعتراض کردند که همه چپها هماهنگ با آخوندها نیستند !!
    ولی در آخرین کامنت داریوش عبارت “انقـــلاب باشکـــوه بهمن”!!!! را میبینیم
    اینست اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه

  30. جاوید says:

    ترانه حیا کن
    کمونیستو رها کن
    ترانه ما رو بدبخت کردید
    ترانه ما رو بیچاره کردید.دیگه چی از جون جوونهای نسل سومی میخواهید.هم خودتون سوختید و هم ماها رو سوزوندید.حتی خاکسترمون رو هم دادید به باد هوا.ترانه حیا کن کمونیستو رها کن

  31. با سلام به تمامی دوستان و بخصوص وبلاگ متعهد خسن آقا که فرصت این بحث را به ما داد.
    قبل از نوشتن نظر خودم باید بگم که ترانه خانم یک چپ معتدل بنظر میرسه تا اینکه مثل بسیاری از افراد وابسته به این گرایش بر فراز ابرهای مسکو و هاوانا و کاراکاس سرگردان باشه!
    بنظر من شباهت چپها و اسلامگرایان در یک نقطه ریشه ای بهم پیوند میخوره و تفاوت هردو با گرایشهای ملی گرا از هر طیف تندرو و معتدلی که باشند در یک نقطه است.. و اون اینه که: اسلامگرایان و چپها خود را وابسته به ایدئولوژی و متون نوشته شده میبینند, اسلامگرایان خود را وابسته به امت اسلامی و یا امتی میبینند و چپها خود را پیام آور ایده اینترناسیونالیستی یا جهانی میبینند و هر دو گروه اولویت تعهد خود را در قبال سرزمینی که متعلق به آن هستند نمیبینند! ملی گرایان خود را وابسته به ایدئولوژی نمیبینند و همواره منافع ملت و کشور خود را در هر دوره و زمانی در اولویت میبینند و این اولویتها با گذشت زمان قابل تغییر است و تابع حد و مرز مشخصی نیست و واقعیتها موجود در کشور و نحوه رویاروئی کشور با جهان خارج واقعیت قابل لمس یک ملی گرا است.
    برخی از دوستان در همین صفحه این تعبیر را بکار برده اند که عاقبت ملی گرائی و میهن پرستی به کشت و کشتار برخی خاتمه میابد!!! در صورتیکه تاریخ نچندان دور و تا بهمین لحظه حکایت از این دارد که کشت وکشتار و ترور و اعدامهای انقلابی و غیر انقلابی در خطوط نوشته شده ایدئولوژِی و حتی عملکرد چپها و اسلامگرایان بیشمار بوده و تاریخ معاصر ما مملو از قربانیانی است که یا از بین این دو دسته بودند یا توسط این دو دسته حذف شده و بقتل رسیده اند!
    واژه هائی چون امپریالیستی, خائن, جهانخوار, مزدور و غیره از جمله واژه ها و اتهاماتی است که در بین اسلامگرایان و چپگرایان مشترک است!
    من اخیرا چپهای ایرانی را دیدم که از موضع ضد امپریالیستی بودنشان از احمدی نژاد در برابر آمریکا حمایت میکردند و حماس را یک حکومت منتخب میدانستند و بهمراه صدا و سیمای رژیم بر علیه اسرائیل سینه زنی میکردند!
    حال اینکه اگر ملی گرائی, چه سلطنت طلب و چه جمهوریخواه و چه لیبرال و چه میهن پرست آنتی اسلام دو آتشه و تندرو که رادیکالترین طیف ملی گرائی است, جملگی از زاویه منافع ملی و جایگاه ایران در جهان دوست و دشمنان را تعیین میکنند و کاری هم ندارند که اسرائیل باشد یا عربستان سعودی! و این همان مقوله ای است که امروزه همه کشورهای دموکراتیک جهان با استقلال کامل از تمامی ایدئولوژیها در امر تصمیم گیرا آنرا اجرا میکنند!
    نکته در این رابطه بسیار است اما نکته مهم دیگری که میخواهم بدان اشاره کنم این است که در مبحث فوق العاده مهم اتحاد و همبستگی میان نیروهای اپوزیسیون نیروهای ملی گرا بشکلی اتوماتیک وار به همدیگر جذب میشوند ولی همواره نیروهای چپ در این رابطه اشکال ایدئولوژیکی در این همبستگی میبینند! ضربه های جبران ناپذیری که مجاهدین بر پیکر اپوزیسیون وارد ساخته اند و سرانجام خود را نیز به یک خودکشی بدون بازگشت ختم داده اند نمونه ای از این مسائل است.. البته دیگر طیفهای چپ نیز بنا بر توان خود مشکلات ایدئولوژی دیگر و از نوعی دیگر در مقوله اتحاد با دیگران دارند!
    در نهایت این را هم بازگو کنم که در نزد ملی گرایان نه کتابی مقدس است و نه قهرمانی! تنها چیز مقدس ایران است و ملت ایران و امید داریم که در فرداهای آزادی قانون اساسی که حافظ حق تمامی شهروندان با هر گرایشی که باشند نیز جزو مقدسات ما باشد.
    در رابطه با رضا شاه و فرزندش و یا هر شخصیت دیگر در تاریخ ایران, جدا از اینکه وارد مبحث تاریخی شوم این نکته را بشکلی کلی میگویم که اگر شخصیتی در تاریخ ایران برای ملت افتخار آفرید و خدماتی انجام داد در آرشیو سربلندی تاریخ آن ملت قرار خواهد گرفت و اگر شخصی هرچند که از کلمات قلمبه سلمبه و عوامفریب هم استفاده کرده باشد و جنایتی در مقابل علیه ملت مرتکب شد باز در زباله دانی آرشیو تاریخی این ملت قرار داده خواهد شد و هیچ کس بیش از سهم خود درو نخواهد کرد.
    سرتان را درد آوردم.. با تشکر

  32. آتش says:

    دوستان بحث کنید نه اینکه برخورد شخصی داشته باشید .صحبت کنید چرا طرفدار حق آزادی پوشش در حالیکه جریانات مذهبی سیاسی با قلدری قدرت را قبضه کردند نیستید نه اینکه از فرصت سو استفاده کنید و جریانات اسلامی را با هر چه به کل چپ ست در یک صف بدانید . این بی انصافی ست.انقلاب ایران به خاطره وحشت از چپ و سوسیالیست به بیراه رفت . هرجا صحبت از مساوات و برابری پیش می آمد و می آیاد حتی در همین نظام اسلامی ملت و پرچم علم می شود . عزیران فکر می کنید ناسیونالیست ها و جریان های ملی گرا و لیبرال ها و مشروطه خواهان می توانند جوابگوی نیازهای کارگران و همه زحمت کشان باشند . من یکی به پرچم و خاک و قورمه سبزی افتخار نمی کنم .و خواهش می کنیم از فزصتی که پیش آمده تا اینجا مطلبی بنویسیم فضا را به یک فضای نامعقول و کلا ضد چپ تبدیل نکنید . فکر می کنم منظور حسن آقا جریانات واقعی چپگرا مبوده ست یا لااقل من اینجور فکر می کنم

  33. فربود says:

    با درود
    من به شخص برای فیلسوفان بزرگ ماتریالیستی که در واقع بنیان گذار کمونیسم بوده اند احترام زیادی قائلم.اشخاصی همچون مارکس و انگلس نخستین کسانی بودند که پس از انقلاب صنعتی اروپا به دفاع از حقوق انسانها و دفاع از حقوق طبقه زحمت کش پرداختند و به واسطه همین مانیفیست کمونیسم را تنظیم کردند و زیربنای مبارزات حق طلبانه طبقه کارگر را اغاز کردند و پس از شکست انقلاب کمون پاریس و تبعید مارکس و سرگردانی وی و نوشتن کاپیتال توسط او نظریات و تئوریهای سوسیالیستی شکل منسجمی به خود گرفتند و میرفت که با تشکیل اتحاد جماهیر شوری سوسیالیستی کارگران و زحمت کشان بتوانند کشوری را داشته باشند که در ان تمامی حقوق انها و تحقق ارمانهایشان جایز باشد که متاسفانه اینگونه نشد و نه تنها تشکیل و اتحاد کشورهای متکی به ارکان سوسیالیستی به اتحاد پرولتاریا و تحقق اهداف ارمان گرایانه مارکس کمک نکرد بلکه گامی عظیم در جهت تخریب و تحریف و سر انچام تضعیف بیش از حد کمونیسم برداشت.کمونیسم یک زمانی میتوانست راه را برای ازادی قشر عظیمی از جامعه و تحقق حقوق بشر و حقوق انسانها فراهم کند اما در این بازه زمانی از نظر من کمونیست چیزی جز یک فلسفه سنتی و خاک خرده نیست.اگر قرار باشد ما هم همچون مذهبیون پیرو کلیت افکار افرادی باشیم که سالها پیش زندگی میکردند، هیچ چیز جز بازگشتی عظیم به گذشته نصیبمان نمی شود.کمونیسم اگر میخواهد دوباره ظهور کند نیاز به خانه تکانی بزرگ و بناگذاری دوباره دارد.در غیر این صورت عملا شکست میخورد.افکار مارکس به خودی خود دارای اشکالات فراوانی بود و همین نیز سبب شد که لنین در ابتدای روی کار امدن خود با مشکلات زیادی رو به رو شود که عملا راه حل هیچ کدام از این مشکلات نه تنها توسط نظریه پردازان کمونیست ان زمان و شخص مارکس ارائه نشده بود بلکه ان شرایط اصلا پیش بینی نشده بودند و همین نیز سب شد که طرحی همچون نپ برای فرار از مشکلات و بحرانهای ان زمان توسط لنین پیشنهاد شود.اما در هر حال هیچ چیز نمی تواند از کمونیسم به عنوان موجودیت یک فلسفه خاک خورده و سنتی دفاع کند.امروز دیگر توسل به ایدئولوژی ها و عقاید مذهبی هیچ پیش بردی برای اینده ندارد و نهایتا جامعه را در حال درجا زدن و عقب ماندگی قرار میدهد.دیگر گذشت ان زمانی که بخش عظیمی از دنیا تحت تسلط و قدرت کمونیسم بود. با فروپاشی شوروی هم بسیاری از امیدها برای برقراری یک اتحاد فکری مارکسیسیتی در سطح جهان از بین رفت.
    اکثر مردمی هم که انقلاب کردند و خود را عضو حزب توده و کمونیست میدانستند حتی یک بند از کتب مارکسیستی مطالعه نکرده بودند.من خودم زمانی که کاپیتال را خواندم بسیار شیفته کمونیست شدم ولی حالا که فکر میکنم میبینم که بسیاری از مضامین کلی کمونیسم مثل انترناسیونالیسم نمی تواند به بهبودی وضع کمک کند که هیچ بلکه سبب بدتر شدن اوضاع میشود.انسان بدون ملیت دقیقا مانند گیاهی است که ریشه در خاک ندارد.ملیت باید ابزاری باشد در جهت تحقق ازادی و حقوق تمامی انسانها.اما افکار جهان میهنی نمی تواند مردم اگاه را به سوی انترناسیونالیسم سوق دهد.به شخص برای من قابل قبول نیست که یک زمانی یک انقلاب کارگری در ایران روی دهد و حکومتی سوسیالیستی بر روی کار اید که به جای پرچم شیر و خورشید پرچم یک دست سرخ کارگری را پرچم رسمی کشور اعلام کند.همین نشان جمهوری اسلامی هم که بر روی پرچم سه رنگ ایران نقش بسته سبب مخالفت شدید بسیاری از ازادیخواهان گردیده. حال در صورتی که پرچم ایران کلا بدون توجه به هویت فرهنگی و اصالت ما تغییر کند دیگر معلوم نیست شدت برخورد مردم با این چنین رویه هایی چه خواهد بود.
    خانوم ترانه هم که از یک حکومت ایده حال و متکی به انسانیت پس از انقلاب کمون پاریس سخن میگویند شاید بهتر باشد این موضوع را هم یاداور شوند که جنایتکار ترین حکومتهای تاریخ نیز مبتنی بر کمونیسم بودند.نمونه بارز این موضوع هم اتحاد جماهیر شوروی و دولت کمونیستی چین که نتیجتا جنایتکار ترین افراد قرن همچون استالین،مائو،خروشچف و یا بسیاری دیگر را شامل میشدند که مرگ میلیونها انسان و افراد متفکر و ازادی خواه را رغم زدند.با این وجود فکر نمی کنم جای هیچ گونه افتخار به استقرار دو ماهه انقلابیون پاریس در فرانسه باقی بماند.
    اما در مورد زمان شاه و اکنون باید عرض کنم که از نظر من دیکتاتوری در هر شکلش محکوم است.اگر از من بپرسند که زمان خاتمی بهتر بود یا زمان احمدی نژاد؟امکان ندارد که یکی از ان دو را انتخاب کنم و از نظر من هر دوی اینها عضو یک تشکیلات کثیف مافیای مذهبی و متعلق به یک قماش هستند.اگر هم از من بپرسند زمان شاه بهتر بود یا اکنون باز هم جواب من هیچ یک است.زیرا هر دوی این دو حکومت بر مبنای سرکوب مردم و منع ازادی ها بنا شدند.حال اینکه در زمان حکومت فعلی اخوندها بسیاری از ازادی های اجتماعی که در زمان شاه وجود داشته نیز منع شده جای خود دارد،اما نباید فراموش کرد که یک فرد چه یک ادم کشته باشد و چه صد ادم همگان او را به عنوان یک ادمکش میشناسند و مجازات یک ادم کش که مرتکب یک قتل شده عموما با قاتلی که صد ادم کشته اعدام است.من نیز هیچ نوع دیکتاتوری ای اعم از اریامهری و اعم از اخوندی را نمی پسندم و اول واخر همه ما باید برای ازادی بجنگیم نه برای جایگزین کردن دیکتاتوری در عوض دیکتاتوری دیگر.
    در مورد نظر مانی عزیز هم عرض کنم که البته بر خلاف شما از نظر من مبارزات ازادیخواهان و دانشجویان سیاسی عمدتا به دو جناح چپ و کمونیستها و طرفداران جمهوری سکولار و مصدقی ها تقسیم میشود.هیچ گروه هر چند کوچکی از دانشجویان که متشکل از سلطنت طلبان باشد هم در ایران وجود ندارد.البته در برخی احزاب همپون پان ایرانیست افراد سلطنت طلب وجود دارد ولی کلیت اهداف این حزب بر مبنای حمایت از پهلوی ها نیست.ضمن اینکه بنیان گزاران فلسفه این حزب همچون محسن پزشکور،محمد رضا عاملی،داریوش همایون و غیره خود از حامیان پهلوی ها بودند.این در حالی است که انجمن های کمونیستی نسبتا قابل توجهی در ایران وجود دارد که میتوان از این دست به دانشجویان سوسیالیست دانشگاه باهنر،دانشجویان سوسیالیست دانشگاه امیر کبیر،انجمن سرخ دانشجویان دانشگاه شریف و غیره اشاره کرد.ضمن یاداوری این نکته افراد چپ زیادی نیز در انجمن نویسندگان ایران وجود دارند.در هر صورت تنها گزینه ای که من پیروزی ان با اتکا به ارای عمومی مردم را محال ممکن میدانم بازگشت سلطنت پهلوی است.
    اما در مورد اقای داریوش گرامی که فرمودند:در هر حال انقلاب مردم موجب سقوط رژیم شاه شد،عرض کنم که عزیز من این سرنگونی به چه قیمتی تمام شد؟به قیمت انکه استبداد شاهنشاهی سقوط کند و استبداد ده ها بار بدتر اخوندها ظهور کند.در اینکه رژیم شاه بد بود شکی نیست ولی دسته کم اگر قرار بود دیکتاتوری شاه برود و دیکتاتوری ملایان که تمامی اعتبار و فرهنگ و حقوق ایرانیان و ازادی های اجتماعی شان را بر باد دهد روی کار اید اصلا برای چه مردم انقلاب کردند؟خواهشا بحث را بر اساس دشمنی های شخصی نگذارید.من خود به عنوان یک پیرو راه مصدق نمی خواهم سر به تن هیچ کدام از پهلوی ها باشد اما کمی هم باید منطقی بود.خانوم ترانه میفرمایند:شعار مردم به جای ارتش خلقی به ارتش برادر ماست تبدیل شد!خوب خانوم عزیز چه انتظاری داشتید؟نکنه شما معتقدید مردم نباید از ارتش حمایت می کردند؟در ان صورت میدانید چه کشتار فجیعی راه می افتاد؟اگر حمایت مردم از ارتش نبود که امکان نداشت ارتش به مردم بپیوندد.این افکار افراط گرایانه ارمانی را کنار بگذارید و کمی واقع بین باشید.
    امروزه از نظر من یکی از راه های نجات انسانها اومانیست به عنوان یک فلسفه انسانی است که یکی از شاخه های ان هم ناسیونالیست است.نه یک ایدئولوژِی تاریخ مصرف گذشته همچون کمونیست که تاریخ سیاه ان بر همگان واضح و مبرهن است.البته من با مواردی همچون برابری انسانها،نابودی مذهب و حقوق بشر طبق انچه که در اثار مارکس و انگلس وجود دارد به شخصه مشکلی ندارم،ولی موردی مثل نابودی امپریالیسم جهانی امری بسیار غیر معقول است.از نظر من باید در ساختار نظام سرمایه داری اصلاحات عظیمی صورت گیرد نه انکه این نظام به کلی نابود شود که در این صورت هیچ پیشبردی برای تحقق اومانیسم نخواهد داشت.از این نظر باید بگم حق با مانی است و کمونیسم خواسته امروز بسیاری از مردم به خصوص نسل جوان نیست زیرا که نمی تواند نیاز ها و خواسته های انها را بر اورد سازد.خود شما هم به عنوان یک کمونیست که انقلاب سال 57 را باشکوه میدانید نسبت به این موضوع واقفید که امثال شما با همکاری امرپالیسم مذهبی قصد داشتید با امپریالیسم امریکا و غرب مبارزه کنید.ایا این خنده دار نیست؟اینکار شما دقیقا مثل این بود که بخواهید به کمک یک تخریب گر محیط زیست به دفاع از محیط زیست بپردازید.من خودم برای انقلابی که مردم در سال 57 برای ازادی شان رغم زدند احترام زیادی قائلم اما مردم واقعا نمی دانستند که چه میخواهند و چه نمی خواهند؟!زیر بنای ان انقلاب بر نااگاهی مردم بود و همین نااگاهی هم سبب شد که حکومت اسلامی با نود و هشت درصد ارای مردم به عنوان حکومت ایران انتخاب شود.تنها در صورتی میتوان بر شب سیاه و ظلمت حاکم پیروز شد که نسبت به فردا و اینده هدفمند باشیم و برای خواسته هایی که نسبت به انان اگاه هستیم مبارزه کنیم.در غیر این صورت نباید انتظار وضع بهتری نسبت به وضع کنونی را داشت.

  34. ترانه says:

    بحث دفاع از حق انتخاب و آزادی پوشش را آنقدر با تنگ نظری نگاه می کنیم که محدود به حجاب بشود! این دقیقن مثل این است که بگوییم ما با اعدام مخالفیم اما چون آخوندها جنایت کرده اند اول می خواهیم آخوندها را اعدام کنیم بعد به اعدام نه می گوییم و به این ترتیب همیشه موردی برای اعدام وجود خواهد داشت
    کسی که این نظر را نوشته و خیلی از دوستان در اینترنت هم عکسهایش را دیده اند سال 2005 سخنران تجمع 8 مارس در یک تظاهرت بسیار باشکوه اقدام به آتش زدن چادر نموده است و در همین نوشته هم اشاره کرده ام که حجاب امروز سمبلیک است اما من از حق آزادی پوشش دفاع می کنم!
    بحث آزادی پوشش ربطی به سواستفاده از والدین ندارد که می خواهند فرزندانشان را در محیط های نامانوس ایزوله کنند و به آموزش اجباری اسلامی وادارشان کنند همین بحث آزادی پوشش از حقوق همان کودک دفاع می کند که حتا پدر و مادر باید حقوق کودک را محترم بشمارد و کودک مورد حمایت قانون قرار بگیرد آنچه اینجا کسی نمی خواهد حتا لحظه ای هم بهش فکر کند این است که کشورهای اسلامی را هم تا زمان سرنگونی باید موظف کرد قوانین حقوق بشر را رعایت کنند و هم می توان به کشورهای اروپایی فشار اورد که روابط اقتصادی خود را با متخلفین حقوق بشر قطع کنند. شاید بد نباشد که یادآوری کنم زمانی که آنالیند وزیر امور خارجه سوئد به ایران رفت و از روسری استفاده کرد مورد اعتراض ما واقع شد که باید از همین حق آزدای استفاده می کرد و بی حجاب به ایران می رفت. این موارد ربط زیادی به کمونیست ندارد اما به مدعیان اومانیست ایراد بسیار وارد است که کجا ایستاده اند. اگر حکومت های اسلامی روز بروز قدرت بیشتری می گیرند نه بخاطر همکاری کمونیست ها با آنهااست بلکه راهی بود که جوامع سرمایه داری برای مقابله با رشد جنبش رادیکال و برای نابودی این جنبش در نظر گرفت و برنامه ریزی کرد که می بینیم قربانیان این حکومت ها،مبارزین و حتا همین امروز سرکوب جنبش های اعتراضی هستند آنچه مسلم است اسلام حتادر تناقص با آزادی های نسبی است که جوامع سرمایه داری برای بقای خود به ان نیاز دارد و نمی تواند دوام بیاورد و این روز دیر نیست !

  35. ترانه جان این مغلطه بسیار بزرگی است وقتی که می‌نویسید “سرمایه داری برای مقابله با رشد جنبش رادیکال …” آیا سرمایه داری بود که در مغز حزب توده و فدائیان اکثریت انداخته بود که از جنبش خمینیسم بعنوان یک جنبش ضد سرمایه داری و ضد آمریکایی حمایت کنند!؟ و حمایت خود را تا آن حدی پیش ببرند که حتی رفقا کمونیست سابق خود را هم به رژیم ملایان بفروشند و لو بدهند!!؟؟
    قربانت گردم وقتی می‌گویم چپولها منظورم همین گروه‌ها هستند. همین گروه‌هایی که همیشه کاتولیک تر از پاپ هستند و همیشه هم سد راه ملت ایران بوده‌اند.

  36. ایزد مهر says:

    با درود حضور حسن آقا، و شرکا
    این اولین بار هست که من به این وبلاگ میام و برام جالب بود که نظرات این دوستان شما رو در قسمت نظرات بخونم.البته بعد از خوندن تمامی آنها، تفاوتی‌ با دیگر وب لاگ‌ها ندیدم، که اون هم فقط به این دلیل هست که ما ایرانیان همجای دنیا یکشکل و یکجور فکر می‌کنیم.اشخاصی‌ که نظر من رو جلب کردن ،عبارت بودن از : ترانه خانوم، آقا داریوش، آتش و شرکا ….تحلیل اینگونه طرز تفکر و این افراد به نوشتاری نسبتا طولانی نیازمند است که از حوصله قسمت نظرات خارج است. ولی‌ امیدوارم که این دوستان از دایره افکار متحجر و عقبموندهٔ خود بیرون آمده و زیستن در کشورهای اروپایی رو به وسیله‌ای برای کسب اندیشه، ارتقا شعور اجتماعی و بخصوص استفاده از تجربه “انقلاب به اصطلاح شکوهمند ؟؟؟!!!!! )قرار بدهند، تا هم خود از دایره جزم گرایی ایدئولژیکی پا را فراتر گذارده ،و هم نسل جدید و جوان ایران را دچار سر در گمی و توهمات ۳۰ سال گذشته نکنند. کسانی‌ که طرفدار آزادی “چادر سواری” تحت عنوان دمکراسی هستند، نه از دموکراسی چیزی میدانند و نه از گذشته خود درس گرفته اند.این خانومها و آقایون فراموش کردند که ۳۰ سال پیش ، آزادی زنان و آزادی پوشش در ایران رو فدای مبارزات ضد امپریالیستی خودشون کردن و به جای مبارزه در مقابل حجاب اجباری ، به تمکین با حکومت ناب محمدی تن در دادن، که مبادا امپریالیست آمریکا این وسعت فراموش بشه. حالا اگر حقوق زن این وسعت از بین رفت، در عوض این دوستان چپ می‌تونن ادعا کنن ، عوضش ضد امپریالیست که بودن !! 🙂
    در آخر، این سخنان ترانه خانوم در مورد “فرزندان راستین انقلاب” بیژن جزنی ، گلسرخی، و قیام خونین سیاه کل و در کلّ، این شهادت طلبی و درخت انقلاب چپ ایران که با خون این افراد آبیاری شده ، من رو به یاد ظریفی‌ انداخت که میگفت : کمونیستهای ما هم شیعه هستن :-)))
    حاج خانوم … کمونیست شدن کافی‌ نیست…..روح تشیع رو از افکارت بیرون کن.
    با سپاس
    پاینده ایران

  37. آتش says:

    ایزد مهر اینجور که معلوم ست شما یک جوراندشه را خوش می آید ، از طرفی خرسندم که نوشته من را خواندی زیراانگشت گذاشت روی احساس شما یعنی ضد نظام سلطنت ، و گرنه اینجور با داریوش و من و ترانه برخورد نمی کردی ، تاریخ نشان داده ست که هر جا صحبت از سوسیالیست می شود قمه و چاقو برای سر بریدن طرفدارن اندیشه های چپ هم مهیا می شود ، متاسفانه در بحث ها مغلطه گری بسیار ست بی آنکه بخواهیم نقد علمی و تاریخی ارائه بدهیم.
    ترانه جان فعلا بحث پوشش در این مقطع یعنی حجاب و ایران و مذهب سیاسی و تو این ها را نمی بینی.

  38. ایزد مهر says:

    آتش عزیز
    در مطلب شما چیز خاصی‌ که انگشت بر سلطنت بگذارد وجود نداشت. در ضمن شما چرا فورا ننه من غریبم بازی در میاری؟؟ با خودکشی چپ ایران به دست خودش ،سر بریدن طرفداران اندیشه چپ ،هیچ احتیاجی نه به چاقو و غمه دارد ، و نه اینکه دیگر چیزی از اون چپ ذهنی‌ شما باقی‌ مانده است. چپ ایران در واقعیت وجود خارجی‌ ندارد، درست همانند جبههٔ ملی‌ که شامل ۱۰-۵ نفر اشخاص بالای ۷۰ سال و به قولی‌ (دایناسورهای منقرض)… چپ نیز جز از ۲۰-۳۰ نفر مقاله نویس که در اینجا و آنجا ماهی‌ ۱ مقاله در شکوهمندی “انقلاب خلق که دزدیده شد” بنویسند… ایا آثاری میبینی‌؟؟؟ تنها کسانی‌ که هنوز گاهی‌ حرف میزنند، اتحادیه کمونیستها هست که اون هم به از ۱۰ نفر سوسیال بگیر تو اروپا تشکیل شده. خدا بیامرزد مرحوم مغفور جنت مکان منصور خان حکمت رو که از ايران بيرون رفت و جهانی انديشيد. چون قبل از نجات تمامی جهان در فکر مردم ايران بودن نژادپرستی و کهنه انديشی است ! اگر ملا ها سر ميبرند و سنگسار ميکنند زياد جدی نگيريم ، وقتی اين يکصد و پانزده عضو حزب کمونيست گارگری با دنيای بهتر آن نور به قبر باريده دنيا را مبدل به کمونيست کردند ، مردم ايران هم آزاد خواهند شد و بجای شلاق گرسنگی خواهند خورد. از اين گذشته و جود رژيم برای ( ک. ک) غنيمتی است ، اگر جمهوری اسلامی در کار نباشد و هی پشت سرهم پناهنده صادر نکند و سنگسار نکند و دست و پا قطع نکند ، پس به چه مناسبت ميشود مرتبآ کمپين راه انداخت و عکس آن مرحوم را به در و ديوار آويزان کرد و برای حزب تبليغ کرد ؟ مگر سياست به اين ساد گيهاست ! آنهم سياستی که در آن هدف هميشه وسيله را توجيه ميکند.اين مرد وقتی ديد که پيازش در باغ سیاست کونه نکرد ، درخت عرعری در گلزار سیاست ايران کاشت بنام حزب کمونیست کارگری تا ضمن سوزاندن ماتحت کسانی که بوی بی التفاتی می کردند ، همه عقده ای ها و کور و کچل های دهاتی را زير اين درخت جمع کند تا هر جفنگی که ميخواهند بنويسند و چاپ کنند.خودش هم که لقب پدر اين گری گوری ها را دريافت کرد و به شهرتی بينظير رسيد. از همان زمان اين درخت بيعار آنچنان رشدی کرد که ۱۵۰ نفر از مردم ما را بزير سايه خود کشيد. :-)))
    پاینده ایران

  39. ایزد مهر says:

    آتش عزیز
    در ضمن هر گاه جویای نقد علمی‌ و تاریخی از چپ ایران بودی، در خدمت هستم
    پاینده ایران

  40. ترانه says:

    وقتی نظرم را در مورد یک پدیده جهانی(آزادی انتخاب پوشش) و نه فقط حجاب نوشتم میتوانستم حدس بزنم که بحث با فشاری که حکومت اسلامی به مردم مخصوصن زنان وارد می کند مورد اعتراض قرار بگیرم. مقایسه میکردم این حق را با حق شهروندی که هرکس هرجا دوست داشته باشد می تواند زنده گی کند و برای جا انداختن همین مورد هم چه تلاشی شد و چه بهایی داده شد تا مفهوم حق شهروندی و تابعیت، یک امر همیشگی و اجباری نباشد اگر بعضی از برخورد ها را صرفنظر از مسله حجاب که سمبلیک است کمی بازتر نگاه کنیم می بینیم که روزی پوشیدن شلوار کردی هم ممنوع بود. حالا همین مورد را مقایسه کنیم با مردم اروپا در برخورد با خارجیانی که به کشورشان می آمدند و خواست زنده گی بهتر و شهروندی حالا بگوییم اجباری را متقاضی می شدند. این برخورد نامی جز راسسیت بودن نداشت.
    مبارزه با حجاب اجباری با آزادی پوشش دقیقن دو روی یک سکه هستند که اتفاقن وظیفه انسانهای پیشروست که بتوانند این بحث را درست ارائه بدهند که حتمن از توان من خارج بوده. من بمثابه یک کمونیست و سوسیالیست فکر می کنم رهایی ما از چنگ اسلام و اسلام زده گی به مبارزات برحق اعتراض آمیز کارگران و جنبش های اجتماعی بستگی دارد و نه به تفاهم و توافق با ابر قدرت ها!
    قابل توجه کامنت گذاران عزیزی که از این فرصت نهایت سواستفاده را کرده و می کنند تا با توهین و روشهای بسیار مبتذل، مبارزانی را که عمری، بامسائل جامعه در گیر بودند تا سهمی در پیشبرد خواسته ها و ارمانهای پیشرو داشته باشند که لایق انسان قرن حاضر است به لجن بکشند و لحن و نوشته هایشان معرف جایگاه ایشان است این نکته را اضافه می کنم که پرفروش ترین کتابهای سال گذشته متعلق به مارکس بوده و همچنان مورد استقبال مردم جهان می باشد بررسی این مورد بسیار ساده است و نمی توان منکر شد!!

  41. آتش says:

    ایزدمهر مخالقان چپ هر جریاناتی که باشند شامل ضدسلطنت طلبان هم می شود : ( اینکه حسن آقا جپ های سنتی را مورد نقد قرار می دهد ربطی به سوسیالیست ندارد من خودم را یک سوسیالیت می دانم یعنی می گم مسکن و نان و کار و آزادی برای همه و بطور مساوی تو چی می گی ؟؟ تو هم مثل من اندیشه می کنی ؟ ، حالا چپ وجود خارجی دارد یا ندارد . چرا بیراه برویم اول بیا جانم با این خواسته خیلی قابل یکی بشیم بعد وارد مقولات دیگر ، مثلا حزب کمونیست کارگری که از نظر تو مرتب سروصدا می کند از وجود نامبارک جمهوری اسلامی با ان سنگسارهایش ..عزیز دل خوبه که به این نتیجه رسیدی چپ یعنی حزب کمونیست کارگری ، ضمنا مباحث علمی و تاریخی را بزار وقتی با هم سر اون خواسته به توافق رسیدیم ،، بخدا نه پرچم شکم رو سیر می کنه و نه چسبیدن به تاج و تخت و خاک و تمدن ملی ایرانی و غیره . می بخشید که به خاک پر گوهرت توهین کردم کوتاه بیا

  42. ایزد مهر says:

    خانوم ترانه گرامی‌
    در مورد آخرین نظر شما در مورد فروش کتاب مارکس ،فقط میتوانم بگویم ، اگر تعداد فروش کتاب ،حمل بر گرایش انسانها تلقی‌ شود، پس harry potter را باید به عنوان نظریه پرداز جدید شناخت. در مورد دیگر قسمتهای متن شما، نظری نمیدهم، چون کلی‌ نگاشته شده.
    پاینده ایران

  43. ایزد مهر says:

    آتش عزیز
    سیر کردن شکم گرسنگان ، آزادی، برابری،مسکن.. شعار کمونیستها نیست، این شعار تمامی آزادی خواهان ایرانه. لطفا اگر قراره که شعاری مطرح کنی‌ که ماهیت چپ رو نشون بده، امیدوارم بهش دست پیدا کنی‌، پرچم شکم رو سیر نمیکنه، ولی‌ وسیله ایی است برای دستیابی به همبستگی‌ ملی‌ و ایجاد یک همگرایی … هر چند شما درکی از ملی‌ ندارید ( این جمله خدای ناکرده به قصد توهین نیست)به همین جهت تنها میشود گفت… عرض خود میبری و زحمت ما میداری
    با احترام
    پاینده ایران

  44. داریوش says:

    جناب مانی شاه دوست عزیز؛ اقرار به اینکه انقلاب ٢٢ بهمن شکوهمند بود شهامت نمی خواد..شما عوض کینه ورزی های شخصی علیه پدرتون و دوستان پدرتون که حتی ازشون نام بردید بهتره کمی به تاریخ کشورتون علاقه نشون بدید و ببینید چه کسانی در انقلاب ٢٢ بهمن شرکت کردند..انقلاب از کجا شروع شد و چرا نتیجه مطلوب گرفته نشد؟ عوض از اب گل الود ماهی گرفتن و جاوید شاه گفتن مروری داشته باش به حقایق و وقایع جامعه..این یک توضیح کاملا شخصی ولی برای اطلاع من به اغلب نقاط دنیا سفر کردم و الان هم دانشجو ایرانی در قلب ایران هستم.افتخارم در کنار ازادیخواهان نوشتن است و طرفداری از حقوق مطلومان. درباره انقلاب بهمن ١٣٥٧، انقلابی که مليون ها زن و مرد ايرانی از طبقات مختلف اجتماعی که با توافق و تمايل خود در مبارزات آن زمان شرکت نمودند و در طی آن مبارزات ، موفق شدند تا رژيم استبدادی، فاسد، بی عدالت ، چپاولگر و وابسته به امپرياليسم شاه را سرنگون کنند، هر چند يك رژيم ارتجاعي از آن سر برآورده است
    انقلاب ایران «نه یك طبقه خاص، نه یك حزب معین، نه یك ایدئولوژی سیاسی مشخص و نه یك دسته خاص از پیشگامان انقلابی كه با خود همه ملت را به داخل جریان بكشاند» نیست. انقلاب نتیجه ستم بود.همچنین من انقلاب رو شکوهمند می دونم چون اراده یك ملت رو توش میشه دید…این بحث خارج از موضوع مطرحه ولی باور کن ما ایرانی ها
    جناب مانی:اولا مخالفت با سلطنت طلبان به معنی موافقت با رژیم چپاولگر جمهوری اسلامی نیست!!
    تمام حوادث 56ـ57 را اعم از علنی و مخفی را باید در کنار هم گذاشت و دید چرا شانسی برای شاه و همراهانش در حکومت باقی نبود؟وگرنه غرب بهتر از همه میدانست که سران رژیم قبل راحت تر از ملاها هستند.آنها رااز دم تیغ ملاها هم نجات نداد ولی قیمت نفت سقوط کرد !!!!!!!
    تنور جنگ را گرم کردند ( شاه علیرغم خرید میلیاردی اسلحه از یاران جمهوری خواه خود هرگز شهوت فروش آنها را ارضاع نکرد /آمار بانک جهانی)خلاصه اینکه تا سقوط شوروی ایران از تیرراس کمونیسم خارج شده بود.در این ٣۰سال هم یک مملکت و ملت به تباهی کشیده شد ولی غرب به راه خود ادامه میدهد.
    نه سوموزا ها به قصرشان بازگشتند نه محمد ظاهرشاه/ شوروی سقوط کرد ولی تزار بازنگشت.در اندونزی و فیلیپین و کشورهای اروپای شرقی هم شاهی مجددا به شاهی نرسید. حالا نمی دانم هواداران شاه فقید ایران که صدای انقلاب مردم را شنید این موضوع را درک نمی کنند که اگر آنها مقبول مردم یا غربی ها بودند انقلاب بهمن رخ نمی داد شاه با مرگ زودرس خود راه را برای جانشینان خود باز میکرد ولی چرا رهبران رژیم سابق از چشم غرب هم افتاده بودند؟ حالا چه اصرای ست که فکر می کنند ابرها سیاه آسمان ایران و جنایت های این رژیم ، جنایت های آنها را کم رنگ کرده و مردم برایشان فرش قرمز در میدان آزادی پهن خواهند کرد.٣۰ سال در ایران گذشت:ژنرالهای رژیم سابق اگر زنده باشند با وزرای و وکلا و مدیران کل سابق می بینند که ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران زمین اصلا برای حکومت شاه حتی سلطنت شاه شانس ندارد چون حرف آخر را امروز جوانان می زنند که دلشان اصلا برای آن چیزهائی که شاه دوستان برایش تنگ شده بی تفاوت هستند.جوانان انقلاب 57 فکر می کردند آقای خمینی روحانی بهتر از شاه ست ولی جوانان امروز این تجربه را با جناب خاتمی دوباره تجربه کردند. فکر کردنداو از حمینی ملایم تر ست که بود ولی مطلوب نبود
    و خوشبختانه به خیر پشت سر گذاشتند حالا اگر شاهی ها فکر می کنند که این جوانان دلشان برای تاج و تخت کباب ست اجازه دهیم که مردم ایران خودشان این انتخاب تاریجی را رقم زنند نه با تنقیه ی عمو سام و ماماهای عزیز تر از مام وطن شاه الهی
    داستان طولانی شد و ممکنه از حوصله دوستان خارج ولی محض اطلاع شما دوست عزیز من نه افراطی مذهبی هستم و نه کمونیست ولی برای همه کمونیستهای دنیا به عنوان افراد تحصیل کرده و انسان دوست بسیار ارزش قاعلم..راستش خیلی دلم میخواست این کتاب سرمایه یک جورهایی شروع میکردم خوندن.
    شب شما به خیر
    داریوش

پیام:

اجباری، نمایش داده نمی‌شود

Spam protection by WP Captcha-Free

اخبار و مطالب خواندنی